اَبواِسْحاقِ اِسفَرایِنی، رکنالدین ابراهیم بن محمد بن ابراهیم ابن مهران (ح 337-418ق/949-1027م)، فقیه شافعی و متکلم اشعری. شرح حالنویسان به زادگاه و سال تولد او تصریح نکردهاند، اما براساس نوشتۀ ذهبی (العبر، 2/234) که عمر او را بیش از 80 سال ذکر کرده، میتوان حدس زد که وی در حدود 337ق به دنیا آمده است. ابواسحاق در جوانی (ح 351ق) در طلب علم به عراق رفت و در بغداد اقامت گزید. وی چندی بعد در حالی که همگان به فضل و تقدم او اقرار داشتند، به اسفراین بازگشت، ولی پس از مدتی با اصرار نیشابوریان به نیشابور رفت. در این شهر مدرسهای بینظیر برای او ساختند که در آن به تدریس و گفتن حدیث پرداخت (سمعانی، 1/296؛ ابن عساکر، 243-244). پس از ابوطاهر زیادی در 410ق، مجلس درسی در مسجد عقیل نیشابور برای او ترتیب دادند که مشایخ آن دیار در آن حضور مییافتند (فارسی، 152). رجالشناسان از ابواسحاق تجلیل فراوان کرده و او را ثقه و ثبت دانستهاند (همو، 151-152؛ سمعانی، 1/295-296). بنابر نقل فارسی، ابواسحاق فقیهی مجتهد و متبحر در علوم، کوشا در عبادت و پرهیزگار و خویشتندار بود (فارسی، 151). آراء فقهی و اصولی او در منابع مختلف شافعی مورد توجه قرار گرفته است (نک : عبادی، 104؛ نووی، 1(1)/169-170؛ ابن صلاح، 256، جم ؛ بلقینی، 101، جم ؛ سبکی، 4/259-260). از جمله نظرات اصولی وی این بود که قرآن با سنت نسخ میشود؛ نیز وی قول به مصیب بودن هر مجتهدی را از امام شافعی نمیدانست و آن را رد میکرد (نووی، همانجا). دربارۀ نقش او در کلام اشعری گفتهاند: ابواسحاق، باقلانی و ابن فورک، سه تن بودند که مذهب ابوالحسن اشعری را با تلاش خود استحکام بخشیدند (نک : همانجا). مناظرۀ کوتاه او با قاضی عبدالجبار معتزلی دربارۀ مشیت الهی و معصیت بندگان که قاضی معتزلی را به سکوت واداشت، حاکی از توان او در بحث کلامی است (سبکی، 4/261-262). وی همچنین مناظرهای دیگر در مجلس سلطان محمود غزنوی با عالمان کرامیه داشته است (نک : اسفراینی، 112؛ برای بحث کلامی دیگری، نک : جوینی، 333-334). مادلونگ با استفاده از دادههای پراکندۀ منابع، عقاید ابواسحاق را با کلام ابوالحسن اشعری و ابوبکر باقلانی مقایسه کرده است (EI2). چنانکه در منابع آمده، ابوالقاسم قشیری در حالی که ابواسحاق را منکر کرامات اولیا دانسته (نک : ذهبی، سیر، 17/355)، یادآور شده که او صوفیان را بزرگ میداشته است (نک : محمد بن منور، 257). ابواسحاق سرانجام در نیشابور درگذشت و در مقبرۀ حیره به خاک سپرده شد، ولی پس از سه روز پسرش پیکر او را به اسفراین انتقال داد (نک : فارسی، 152). مقبرۀ او دست کم تا سدۀ 6ق زیارتگاه بود و بدان تبرک میجستهاند (نک : همانجا؛ سمعانی، 1/225). ابواسحاق را استادان نامآوری بوده است که از آن جمله اینانند: ابوجعفر محمدبن علی جوسقانی، ابوبکر احمدبن ابراهیم اسماعیلی، ابوبکر محمدبن یزداد اسفراینی، ابواحمد محمد بن احمد غطریفی، ابومحمد دعلج بن احمد سجزی و ابوبکر محمد بن عبداللـه شافعی (فارسی، 151؛ سمعانی، 1/225-296؛ ذهبی، همان، 17/353). شاگردان او نیز بسیارند؛ به گفتۀ ابواسحاق شیرازی عامۀ شیوخ نیشابور، کلام و اصول را از ابواسحاق آموختند (ص 127). شاگردان نامآور او اینانند: ابومنصور عبدالقادر بن طاهر بغدادی، قاضی ابوطیّب طبری، حاکم نیشابوری، ابوبکر احمد بن حسین بیهقی، ابوالقاسم قشیری (نک: عبادی، 104؛ ابواسحاق شیرازی، 126؛ سمعانی، 1/296؛ حاکم نیشابوری، 82؛ ذهبی، همانجا). آثار: ابواسحاق را دارای تصانیف فراوان دانستهاند (نک : فارسی، 152)، از آن جمله نورالعین فی مشهد الحسین(ع)، نخستینبار در قاهره (1271ق) و سپس بارها از جمله همراه با کتاب قره العین فی اخذ ثارالحسین(ع) در بمبئی (1292ق/1875م) به چاپ رسیده است. از آثار یافت نشدۀ اوست: 1. ادب الجدل (حاجی خلیفه، 1/45)؛ 2. تعلیقه، در اصول فقه (سبکی، 4/257)؛ 3. الجامع، در اصول دین و رد بر مخالفان (اسفراینی، 193؛ جوینی، 333-334؛ ابن خلکان، 1/28)؛ 4. شرح الاعتقاد (اسفراینی، همانجا)؛ 5. شرحی بر المولدات ابن حداد در فقه شافعی (حاجی خلیفه، 2/1257، 1911)؛ 6. المختصر فی الرد علی اهل الاعتزال والقدر (اسفراینی، همانجا)؛ 7. المختلف، در اصول فقه (همانجا).