اِبْنِ هِیْصَم، مجدالدین علی بن عبداللـه بن محمد بن هیصم (د نیمۀ اول سدۀ 6ق/12م)، ادیب، شاعر و فقیه شیعی که در اواخر سدۀ 5 و اوایل سدۀ 6ق ظاهراً در هرات میزیسته است. اطلاع ما از زندگی شخصی، تحصیلات و کارهای علمی ابن هیصم محدود به گزارش مختصری است که یاقوت (13/277-280) و صفدی (12/198-199) به نقل از شاگرد وی ابوالحسن علی بن زید بیهقی (د 565ق/1170م) آوردهاند (نیز نک : جواد، 69). بیهقی که چندی به خدمت او میرفته و نزدش ادب میآموخته، او را دانشمندی ادیب، ذوفنون، زاهد و وارسته معرفی میکند و میگوید که در روزگار وی دانشمندی نبود که جرعه نوش چشمه سار دانش او نباشد. در همین گزارش از آثار او، غزلی در 11 بیت که با وصف بهار آغاز شده و نیز قطعهای در تهنیت عید قربان خطاب به یکی از صاحب منصبان آمده است. ابن شهر آشوب خطبۀ منظومی در 30 بیت از او نقل کرده که به شیوۀ تحمیدیههای آغاز خطبۀ جمعه و عیدین مشتمل بر حمد و ثنای خدا و مدح پیامبر اکرم(ص) و دوازده امام(ع) است (1/278-279؛ نیز نک : جواد، 70). صاحب اعیان الشیعه (امین، 8/286) تاریخ وفات ابن هیصم را حدود 500ق ذکر کرده است، اما باتوجه به اینکه ابوالحسن بیهقی که سالهای متمادی نزد او شاگردی کرده، متولد 499ق بوده است (نک : یاقوت، 13/220)، ابن هیصم دست کم تا 520 یا 530ق باید زنده بوده باشد. بارع هروی (د 524ق/1130م) که از ادبای همروزگار ابن هیصم است، او را امام مجدالدین علی بن هیصم خوانده است (نک : کردعلی، 292). ابن شهر آشوب (1/278) قفطی (1/60) نیز او را علی بن هیصم نامیدهاند، اما یاقوت (13/277) نام پدر و نیای او و نسبت «هروی» و لقب صدرالاسلام را بر نام افزوده است. از اینرو در نوشته های بعضی از محققان معاصر اطلاعات مربوط به زندگینامۀ وی با اطلاعات مربوط به علی بن عبداللـه هروی که در اوایل سدۀ 4ق از هرات به بغداد رفته و از ابوسعید عثمان بن سعید دارمی (د 280ق) روایت حدیث میکرده (خطیب، 12/5؛ نیز نک : ذهبی، 2/621-622، 3/971-972)، خلط شده است (نک : بستانی، 4/130؛ کحاله، 7/141). آثار: به گفتۀ ابوالحسن بیهقی (یاقوت، همانجا)، ابن هیصم تألیفات و تصنیفات فراوانی داشته که وی از آن میان به نام 7 اثر اشاره کرده است: 1. البسمله؛ 2. تصفیه القلوب؛ 3. دیوان شعر، که ظاهراً ابن شهر آشوب نسخهای از آن را در دست داشته است؛ 4. عقود الجواهر، که نسخهای از آن در اختیار قفطی بوده و از مطلبی که وی از این کتاب نقل کرده، بر میآید که این اثر یک جُنگ ادبی بوده است (نک : 1/60-61)؛ 5. لطائف التکت؛ 6. مفتاح البلاغه؛ 7. نهج الرشاد. با تأمل در عناوین مزبور میتوان دریافت که ابن هیصم در زمینههای ادب، بلاغت، شعر و همچنین فقه و عرفان صاحب نظر بوده است. شاید یکی از عالی مفقود شدن یا ناشناخته ماندن اثار وی آن بوده باشد که آثار وی نوعاً به صورت رسالههای کم حجم بوده و آنها را به شاگردان میداده است. چنانکه ظاهراً ابوالحسن بیهقی چند فقره از تألیفات استادش را در اختیار داشته است.