اِبْنِ هِیْصَم، امینالدین ابراهیم بن مجدالدین عبدالغنی بن هیصم قبطی (ح 1800-18 صفر 859ق/1398-7 فوریۀ 1455م)، وزیر و سیاستمدار مصری. هیصم نیای او به مُقَوْقِس فرمانروای مصر نسب میبرد (ابن تغری بردی، النجوم، 16/176). وی در قاهره زاده شد (سخاوی، 1/67). در نوجوانی پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی عمویش تاجالدین عبدالرزاق بن هیصم قرار گرفت و از او دانش آموخت و در کتابت و حساب مهارت یافت. در 828ق ملک اشرف بَرسیای (یکی از پادشاهان چرکسی ممالیک) او را به جای قاضی کریمالدین عبدالکریم مشهور به ابن کاتب جَکَم به نظارت بر امور حکومتی گمارد. وی در این سمت تا 837ق ماند (ابن تغری بردی، المنهل، 1/93-94). در شعبان همان سال چون کریمالدین عزل شد، او به کار وزارت پرداخت (ابن ایاس، 2/155؛ ابن تغری بردی، همان، 1/94)، اما پس از چند ماه به دلیل ناتوانی در اجرای وظایف استعفا داد و چند ماهی نیز پنهان گردید، تا اینکه صاحب جمالالدین یوسف بن کاتب جکم به جای او به وزارت رسید (همانجا). امیر اینال ابوبکری در مورد او نزد سلطان وساطت کرد و دیگر بار بر نظارت امور حکومتی گماشته شد. وی این مقام را تا 8 جمادیالآخر 851ق/21 اوت 1447م حفظ کرد (همان، 1/94-95). هنگامی که کریمالدین عبدالکریم به دلیل بیماری از وزارت استعفا داد، ابن هیصم برای بار دوم به جای او به وزارت گمارده شد. این بار وی به خوبی از عهدۀ مسئولیت خود برآمد. در 854ق خشکسالی و قحطی در حوزۀ حکومت اوپ دید امد و مردم شورش کردند؛ ابن هیصم به تدبیر امور پرداخت و به حل مشکل اهتمام کرد، اما سرانجام ناتوان شد و استعفا داد. وی پس از کنارهگیری قلاوی در 19 صفر 857/ اول مارس 1453 بار دیگر به وزارت رسید. پس از چندی از وزارت ناتوان شد و اول رمضان همان سال مخفی گردید و فرج بن نحّال به جای او به وزارت منصوب شد. اختفای او ادامه یافت تا اینکه در 21 جمادیالاول 858ق/19 مۀ 1454م، به دنبال کنارهگیری ابن نحال، یک بار دیگر به وزارت گماشته شد. اما این بار نیز وزارتش دوامی نیافت و باز در 11 ذیحجۀ همان سال پنهان شد (همان، 1/95-96). زندگی سیاسی وی پرفراز و نشیب بود. گاه در عزت و قدرت و گاه مغضوب و متواری بود. ابن هیصم حنفی مذهب بود (ابن تغری بردی، النجوم، 16/176). به گفتۀ سخاوی، او در میان فرمانروایان و وزیران «خفیف الظلم» بود (1/68). وی میافزاید: امینالدین تجمل پرست بود و لباس و مرکبی آراسته داشت، در زندگی بیشتر به خوشگذرانی میپرداخت، در عین حال اهل بذل و بخشش بود و به تهیدستان و صالحان دلبستگی داشت و به دیدارشان میرفت و به آنان مال میبخشید. از آثار خیر او حفر چاهی عمیق در کاملیه بود که نمازگزاران از آب آن بهره میگرفتند. با اینکه خود قبطی بود، ولی هرگز از قبطیان زن نگرفت (همانجا).