اِبْنِ عَبْدُالحَکَم، عنوان افراد خاندانی از مورخان، فقیهان، محدثان و پیشوایان مذهبی مصر که در سدههای 2 و 3ق/8 و 9م از شهرت و نفوذ بسیار برخوردار بودند و بر مالکیان مصر ریاست داشتند. نیای این خاندان، اعین بن لیث، از حقل، یکی از قراء ایله بر ساحل دریای سرخ، به مصر کوچید و در اسکندریه سکنی گزید. وی در آنجا صاحب فرزندی شد به نام ابوعثمان عبدالحکم که بعدها ثروت و قدرت بسیار کسب کرد و افراد خاندان ابن عبدالحکم، همه به وی منسوب شدند. رقابتهای مذهبی و فرقهای در بارهٔ مسألهٔ خَلق قرآن و دورهٔ «محنه» که سبب مصادرهٔ اموال و گرفتاری و شکنجه و مرگ بسیاری شد، از جمله سوانح زندگی خاندان ابن عبدالحکم بوده است. این افراد به سبب داشتن آثار و پایگاه مذهبی و اجتماعی، از این خاندان به شهرت رسیدند: 1. ابوعثمان عبدالحکم بن اعین (د 171ق/787م)، از یاران و معاصران مالک بن انس و از نخستین فقیهانی که مذهب مالکی را در مصر رواج داد. عبدالحکم فقیهی فرزانه بود و از مالک بن انس و عبدالله بن وهب مالکی مصری روایت کرد و در اسکندریه درگذشت (سمعانی، 4/200، 201). 2. ابومحمد عبدالله بن عبدالحکم، فقیه بلند آوازه، بزرگِ مالکیان مصر و دانشمندترین یار مالک بن انس که با او رابطهٔ نزدیک و مستقیم داشت و پس از اشهب بن عبدالعزیز قیسی (د 204ق) ریاست مذهب مالکی در مصر به او رسید (ابن حبان، 8/347؛ ابواسحاق، 151). تولد عبدالله را در اسکندریه، در 150، 154 یا 155ق (ابن عبدالبر، 53؛ ابن خلکان، 3/35؛ یاقوت، 2/229) و در گذشت او را در قاهره، به اختلاف در 210 (ابن عبدالبر، همانجا) یا 213 (ابن حبان، همانجا) یا 215 (سیوطی، 1/305) و 224ق (یاقوت، همانجا) نوشتهاند. عبدالله نخست از یاران مالک بن انس بود و 3 جزء از اجزاءِ حدیثی و همهٔ الموطأ را از مالک شنید و به نقل و روایت کتاب السنهٔ فیالفقه و دیگر آراء او پرداخت (ابن ندیم، 252؛ ابن عبدالبر، همانجا)، پس از آن به شافعی پیوست و از نزدیکان با اخلاص او شد. شافعی چون از بغداد به مصر کوچید به خانهٔ عبدالله وارد شد و از او اکرام بسیار دید. عبدالله برای تأمین زندگی شافعی در آغاز ورود وی به مصر هزار دینار از خود، هزار دینار از ابن عُساقهٔ تاجر و هزار دینار از اصحاب خویش در اختیار شافعی نهاد. پس از استقرار شافعی، عبدالله برای خود و پسرش محمد از کتابهای شافعی یادداشت برداشت و محمد را ملازم شافعی کرد و با او به مهر به سر برد تا شافعی در خانهٔ او از دنیا رفت و در آرامگاه خاندان عبدالحکم به خاک سپرده شد. در مصر از اصحاب مالک تنها دو تن محضر شافعی را درک کردند: ابوعمرو اشهب و عبدالله بن عبدالحکم (ابواسحاق، همانجا؛ ابن خلکان، 1/239، 3/35؛ ابن عبدالبر، 113؛ ابن فرحون، 1/419-420). عبدالله علاوه بر مالک و شافعی از کسانی چون لیث بن سعد، مفضّل بن فُضاله، بکر بن مضر، عبدالله بن لَهیعه، عبدالله ابن وهب، عبدالرحمان بن قاسم و دیگران حدیث روایت کرده است (عبید، 20؛ ابن ابی حاتم، 2(2)/105؛ ابن حبان، همانجا؛ عجلی، 266؛ قاضی عیاض، 1/202) و راویانی چون پسرانش محمد، عبدالرحمان، سعد و عبدالحکم و نیز عبدالله بن عبدالرحمان دارمی صاحب مسند، مقدام بن داوود رعینی، هارون بن اسحاق، محمد بن مسلم بن واره، محمد بن رَزین و ابن سلیمان از او روایت کردهاند (ابن ابی حاتم، همانجا؛ ابوالعرب تمیمی، 205؛ ابن خلکان، 2/292؛ ابن حجر، 5/289). عبدالله در روزگار حکمرانی عبدالله بن طاهر بر مصر (210- 212ق) قدرت و نفوذ فراوان یافت و از پیشوایان بزرگ مذهبی و قاضیان با اقتدار مصر شد، اما پس از عزل ابن طاهر و انتصاب معتصم به ولایت مصر، عیسی بن مُنکدر قاضی به اصرار مصریان نامهای به مخالفت و ناخشنودی از ولایت معتصم بر مصر نزد مأمون فرستاد. معتصم چون از مضمون نامه اطلاع یافت، به محض ورود به مصر ابن منکدر و عبدالله را از کار بر کنار و زندانی کرد. چندی نگذشت که عبدالله درگذشت (کندی، 440-441). بیشتر مورخان و تذکره نویسان، از ابومحمد عبدالله به عنوان فقیهی ثقه، صدوق، خردمند، شکیبا و از اجلهٔ اصحاب مالک یاد کردهاند (ابن خلکان، 3/34؛ ابن فرحون، 1/419؛ قاضی عیاض، 2/524). آثار: 1. سیرهٔ عمر بن عبدالعزیز علی مارواه الامام مالک بن انس و اصحابه، به روایت محمد پسر عبدالله که در 1345ق/1926م، به کوشش احمد عبید در قاهره منتشر شد. این کتاب که پس از سیرهٔ النبی از کهنترین تذکرههای تاریخی مستند بر احادیث و روایات است، مشتمل بر داستانها و اخبار و روایاتی است از سیرهٔ عمر بن عبدالعزیز (99-101ق)، خلیفهٔ خوشنام اموی و رفتار او با امرا و کارگزاران و مکاتبات رسمی او با حکمرانان بلاد و ادعیه و اندرزها و مسائل اخلاقی و مالی و... که همه از دیدگاه نویسندهای که این خلیفهٔ اموی را به عنوان بهترین امیر مسلمان نگریسته، نگارش یافته است (عبید، 10). 2. المختصر الکبیر فی الفقه، که بخشی از آن در کتابخانهٔقرویین فاس موجوداست (فاسی،2/483-484؛ )، GAL,I/467-468 مختصری است از نوشتههای اشهب در 18 هزار مسأله از آراء فقهی مالک و روایات او در الموطأ که از منابع اساسی مالکیان بغداد بوده است. محمد بن ابی یزید این کتاب را مختصر کرده و ابوجعفر جصّاص بر آن تعلیق نوشته است، آخرین شرح آن از ابن باجی بصری است (ابن عبدالبر، 53؛ ابن فرحون، 1/420؛ قاضی عیاض، 2/525 -526؛ ابن حجر، 5/289). 3. المختصر الاوسط، خلاصهای است از المختصر الکبیر، مشتمل بر 4 هزار مسأله در فقه مالک که در 3 روایت موجود بوده است. روایت قراطیسی از روایت محمد بن عبدالله بن عبدالحکم و سعید بن حسان کاملتر است (قاضی عیاض، 2/525؛ ابن فرحون، ابن حجر، همانجاها)؛ 4. المختصر الصغیر، خلاصهای است از کتاب الاوسط مشتمل بر 200 ،1مسأله که مورد استناد مالکیان بغداد بوده است. هر دو کتاب الکبیر و الصغیر را ابوبکر محمد بن عبدالله بن محمد ابهری و خفاف و ابوبکر بن جهم شرح کردهاند (ابن عبدالبر، ابن فرحون، همانجاها؛ قاضی عیاض، 2/526). 5. المسائل یا مسائل و اجوبتها، شامل مسموعات عبدالله بن عبدالحکم و عبدالله بن وهب و عبدالرحمان بن قاسم از مالک یا مسائل مالک وجوابها و تفسیرهای عبدالله بوده است که نسخهای از آن در کتابخانهٔ گوتا موجود است GAS) ، GAL, همانجاها). 6. الاهوال (صفدی، 17/240؛ قاضی عیاض، 2/525). 7. القضاء فی البنیان (همانجا). 8. المناسک (همانجا). 3. ابوعثمان عبدالحکم بن عبدالله (د 237ق/851م)، فرزند مهتر ابومحمد عبدالله. عبدالحکم نزد پدر فقه و حدیث آموخت و از او و ابن وهب و تنی چند از اصحاب مالک حدیث شنید و روایت کرد و در بین شاگردان و راویان عبدالله بن وهب از همه پرهیزگارتر بود (ابن ابی حاتم، 3/36؛ ابن فرحون، 2/41). با آنکه عبدالحکم را به دانش و بخشش و حسن عمل ستوده و خوش نویسترین فرزندان عبدالحکم دانستهاند، اثری مکتوب از او برجای نمانده است. زندگی او چندان دیرپا نبوده و در نیمه راه عمر با دیگر برادران دستگیر و اموالش مصادره شد. یزید ترکی عامل متوکل عباسی، او را به تصاحب اموال یکی از بزرگان مصری مخالف حکومت متهم کرد و چندان بر او سخت گرفت که در زندان درگذشت. از این رو مرگ او را ناشی از شکنجه در زندان یا به سبب درگیریهای پیروان مسألهٔ خلق قرآن دانستهاند (کندی، 199-200، 464- 465؛ قاضی عیاض، 3/60 -62). 4. ابوعمر سعد بن عبدالله (191- 268ق/807 -881م)، فرزند کهتر ابومحمد عبدالله بن عبدالحکم که به فضل و صدق و عبادت و اجتهاد شهرت داشت، اما تألیفی از خود به جای ننهاد. سعد از پدرش و عبدالملک ماجشون و یحیی بن حسان تنیسی و ابن نافع حدیث شنید و روایت کرد. خود نیز در مکه و مصر مجالس القا و املای حدیث داشت و عدهای از حفاظ و راویان حدیث از جمله محمد بن قاسم مصری، ابراهیم بن محمد حلوانی، ابوبکر ابن خزیمه، ابوعوانهٔ نیشابوری و ابن ابی حاتم از او استماع و روایت حدیث کردهاند (ابن ابی حاتم، 2(1)/92؛ قاضی عیاض، 3/71-72؛ ابن خلکان، 6/393). 5. ابوالقاسم عبدالرحمان بن عبدالله (ح 182-257ق/798- 871م)، چهرهٔ برجستهٔ خاندان ابن عبدالحکم. وی در فسطاط زاده شد (عنان، 9: تولد او را حدود 187ق دانسته است) و با آداب و رسوم سنتی مصر رشد یافت. نخست از پدر فقه و حدیث آموخت و از او و از کسانی چون یونس بن یحیی، ابوزرعه وهبالله بن راشد، شعیب بن لیث، لیث بن سعد، قاضی مصر و عبدالله بن صالح کاتب او حدیث روایت کرد (ابن ابی حاتم، 2(2)/257؛ کندی، 33؛ سیوطی، 1/446؛ عنان، 11). شمار بسیاری از حافظان و راویان حدیث از عبدالرحمان روایت کردهاند که از ابوحاتم رازی، نسائی، ابراهیم بن یوسف هسنجابی و علی ابن حسن بن قدید میتوان نام برد (ابن ابی حاتم، همانجا؛ ابن حجر، 6/208). عبدالرحمان را صدوق دانسته و توثیق کردهاند (سیوطی، ابن ابی حاتم، همانجاها). او نیز چون دیگر برادران هم از ریاست مذهبی و هم از پایگاه معتبر اجتماعی برخوردار بود، اما از سختیهایی که در روزگارخلافتمتوکل (232-247ق) گریبانگیر اینخاندان شد، مصون نماند. در آشفتگیهایی که پس از انقلاب علی بن عبدالعزیز جروی در مصر رخ داد، عبدالرحمان گرفتار شد و اموالش را مصادره کردند. اما پس از شکنجه شدن و مرگ برادرش عبدالحکم در 237ق، به دستور خلیفه از زندان رهایی یافت (قاضی عیاض، 3/61 -62). از رویدادهای 20 سالهٔ زندگی عبدالرحمان پس از آزادی از زندان تا هنگام مرگ اطلاعی در دست نیست. ارتباط عبدالرحمان با حاکمان و دستیابی به اسناد و اسرار دولتی، و نیز شنیدن اخبار و روایات صحابه و تابعینی که به مصر آمده بودند، زمینههای گرایش به تاریخ را در او فراهم ساخت و سرانجام وی از مجموعهٔ اینها کتاب فتوح مصر و اخبارها را که کهنترین اثر بازمانده در تاریخ دورهٔ اسلامی مصر است، تألیف کرد. قسمتی از کتاب که به شرح احوال قضات مصر تا 246ق میپردازد، در دورهٔ پس از رهایی او از زندان نگارش یافته است. کتاب فتوح مصر و اخبارها در هفت بخش تنظیم یافته است: 1. در فضایل مصر و تاریخ پیش از اسلام آن دیار که بیشتر جنبهٔ اساطیری دارد؛ 2. فتح مصر به دست اعراب مسلمان؛ 3. خطط مصر و ورود مسلمانان به این سرزمین و رواج نظام خراج که مؤلف همهٔ شنیدهها و یافتهها را در این باب جمع کرده و این مطالب مورد استفادهٔ نویسندگان بعدی در بیان مطالب مربوط به مصر قرار گرفته است؛ 4. ادارهٔ مصر از زمان فتح آن تا مرگ عمروبن عاص؛ 5. وقایع فتح افریقیه و اسپانیا تا 127ق؛ 6. تاریخ مختصر قضات مصر تا 246ق که در آن از قضات متقدم به تفصیل و هرچه به زمان خود نزدیک شده، به اجمال سخن گفته است؛ 7. احادیث و اخبار و روایات منقول از صحابهای که به مصر آمدند و عبدالرحمان آنان را 52 نفر دانسته است و این بخش از بزرگترین بخشهای کتاب است. مطالب این کتاب بیشتر جنبهٔ روایی دارد و نویسنده در موارد بسیار، نخست به جمع روایات پدرش عبدالله در باب اخبار فتوح مصر و مغرب و اندلس پرداخته و سپس از گروهی از معاصران یا نزدیکان به زمان او که غالباً از محدثان و راویان برجستهٔ سدهٔ 2ق بودهاند یا از محدثان معاصر مصری خود روایت کرده است.کتاب فتوح مصر به عنوان مأخذی کهن در تاریخ فتوح اسلامی از دیرباز مورد توجه مورخان قرار گرفته و منبع راویانی چون، ابن قدید (د312ق)، ابوعمر کندی (د 350ق)، ابوالحسن علی بن منیر بن احمد خلاّل (د 439ق) و ابوطاهر احمد بن محمد سلفی اصفهانی (د 576ق) بوده است. نویسندگان نامدار مصری مانند ابن تغری بردی (1/4-10، جم) و سیوطی بخشی از اطلاعات مربوط به تاریخ و خطط مصر را از این کتاب بر گرفتهاند. در سدهٔ 19م، بخشهایی از این کتاب به زبانهای مختلف از جمله لاتین، فرانسوی، اسپانیایی، انگلیسی ترجمه و منتشر شد. این کتاب به اهتمام توری1 در لیدن (1920م) چاپ شده که این نسخه به روایت ابوطاهر سلفی و چاپ 1961م مصر به روایت بوصیری (د 598ق) است (مصطفی، 2/164). 6. ابوعبدالله محمد بن عبدالله (182- 268ق/798-881م)، معروفترین فرزند عبدالله بن عبدالحکم که در حدیث و فقه مالکی و شافعی عالمی بلند آوازه بود. پس از پدر ریاست مالکیان مصر یافت و تا پایان عمر، به تألیف مشغول بود (ابن ابی حاتم، 3(2)/300-301؛ ابن عبدالبر، 113-114؛ ابن جوزی، 5/65). وی اصول فقه را نخست از پدر و عبدالله بن وهب و اشهب که هر 3 از بزرگان اصحاب مالک بودند، فراگرفت و از آنان حدیث روایت کرد (ابن خلکان، 4/193). 17 ساله بود که به سفارش پدر به حلقهٔ درس شافعی که به خانهٔ آنان وارد شده بود، پیوست و تا واپسین روزهای زندگی شافعی از دانش او بهره برد. هوش سرشار و پشتکار و علاقهٔ محمد، شافعی را به شگفت آورد و او را به خود نزدیک کرد (همو، 4/193-194؛ ذهبی، سیر، 12/498-499). استمرار یک دورهٔ 5 ساله از مناسبترین مراحل تحصیلی محمد در مذهب شافعی و فرصت استفادهٔ مستقیم از پیشوا و بنیانگذار این مذهب و مطالعهٔ کتاب احکام القرآن و کتاب الرد علی محمد بن حسن و بخشهایی از سنن در حدیث، و نیز ویژگی محمد به عنوان یگانه راوی وصایای شافعی و یادداشت همهٔ کتابهای او، محمد را در زمرهٔ دانشمندترین و بارزترین یاران نزدیک شافعی قرار داد (ابن ندیم، 265؛ ابن عبدالبر، همانجا). پیوند پیگیر محمد به شافعی و گرایش به مذهب او از سوی کسی که خود و خاندانش از بزرگان و پیشوایان مالکی در مصر بودند، بر مالکیان آن دیار گران آمد و از عبدالله پدر محمد که در واقع مشوق او در استفاده از محضر شافعی بود، خواستند که او را از ادامهٔ این آمد و شد که در بین فقهای مالکی اثری نامطلوب برجای مینهاد، باز دارد، اما عبدالله این رفتار فرزند را نشان کنجکاوی و دانشاندوزی و علاقه به آشنایی او به اختلاف اقوال وانمود کرد و در نهان همچنان او را به بهرهگیری از دانش شافعی ترغیب کرد (ابن خلکان، همانجا). محمد نیز تا آخرین ماههای زندگی شافعی درس او را ترک نکرد و جانشینی او را چشم میداشت. اما با مرگ نابهنگام شافعی (204ق) و جوانی محمد، این امید تحقق نیافت و بویطی یکی از اصحاب شافعی که از محمد مسنتر بود، به ادارهٔ مجالس درس او و تدریس به جای شافعی پرداخت (ابن خلکان، 7/63؛ حسینی، 30-31). محمد از این رویداد آزرده شد و برای خویش حلقهٔ درس جداگانه تشکیل داد و کتاب الرد علی الشافعی فیما خالف فیه الکتاب و السنهٔ را در ردّ بر استاد نوشت (ابن فرحون، 2/164؛ شکعه، 199-202). با اینهمه تصریح و توجه بسیاری از نویسندگان شافعی به شرح احوال و آثار محمد بن عبدالحکم در تذکرهها و کتابهای طبقات الشافعیهٔ حاکی از فضل تقدم و پایگاه والای او در بین یاران نزدیک شافعی است (نک: ابواسحاق، 99؛ سبکی، 2/67 -71؛ اسنوی، 1/36-37؛ ابن قاضی شهبه، 1/21-22). محمد پس از یأس از جانشینی شافعی به مذهب مالک، مذهبی که از آغاز به آن چشم گشوده بود و پدر و برادران و دیگر افراد خاندانش از سرآمدان و پیشوایان آن بودند، بازگشت. در توجیه این تغییر مذهب محمد نوشتهاند که شافعی در مرض موت او را به بازگشت به مذهب پدران پند داده بود و او چنین کرد و چندان نپایید که افقه مالکی مذهبان مصر شد (عبادی، 20) و در فقاهت و شناخت اقوال صحابه و تابعین کسی به مرتبهٔ او نمیرسید (ذهبی، تذکرهٔ، 2/547) و طالبان فقه و حدیث از مغرب و اندلس به سویش روی آوردند (ابن فرحون، 2/164). مشهورترین کسانی که از محمد روایت کردهاند، عبارتند از: عبدالرحمان بن اسحاق جوهری حنفی، یحیی بن عثمان، محمد بن اسد ابن سعید، ابوحاتم رازی، ابوعبدالرحمان نسائی صاحب سنن (1/210، 5/179) و محمد بن جریر طبری (1/13، 3/168، 197؛ عبادی، 20، 42؛ ابن ابی حاتم، (3(2)/300؛ کندی، 393، 536؛ ابن فرحون، همانجا). محمد با اینهمه مراتب علمی و اجتماعی و ریاست مذهبی، در زمان متوکل عباسی همراه دیگر برادران گرفتار و اموالش مصادره شد و پس از آنکه برادرش عبدالحکم بر اثر شکنجه در زندان درگذشت، محمد به دستور خلیفه از زندان رهایی یافت (قاضی عیاض، 3/60 -61؛ ذهبی، سیر، 12/500). نزدیکی او با معتزله باعث شد که به طرفداری از مسألهٔ خلق قرآن متهم شود. او را به بغداد احضار کردند تا نزد احمد بن ابی دؤاد قاضی بر مخلوق بودن قرآن اعتراف کند، اما او پاسخ مناسب نداد و به مصر بازگردانده شد و باقی عمر را با وجود جاه و مال فراوان در نهایت قناعت و سادگی زیست و به تعلیم شاگردان و تألیف پرداخت (ابواسحاق، 99؛ ابن فرحون، 2/165؛ ابن خلکان، 4/193؛ ابن تغری بردی، 3/44). آثار: 1. تنها اثر به جای مانده و چاپ شدهٔ محمد، الحاقیهٔ مختصری است بر کتاب سیرهٔ عمر بن عبدالعزیز از مؤلفات پدرش عبدالله که به روایت خود محمد همراه با کتاب مذکور در قاهره منتشر شده است. این کتاب به احتمال همان سیرهٔ یا فضایل عمر بن عبدالعزیز است که سزگین از مؤلف آن به نام محمد بن عبدالله بن عبدالحکم یاد کرده است .(GAL,I/474) آثار یافت نشده: 2. احکام القرآن (ذهبی، سیر، همانجا؛ صفدی، 2/338؛ داوودی، 2/179)؛ 3. اختصار کتب اشهب (ابن فرحون، داوودی، همانجاها)؛ 4. ادب القضاهٔ (ذهبی، سیر، 12/501؛ صفدی، همانجا)؛ 5. تاریخ مصر (حاجی خلیفه، 1/304)؛ 6. الدعوی و البینات (ابن فرحون، داوودی، همانجاها)؛ 7. الرد علی بشر المریسی (همانجاها)؛ 8. الرد علی فقهاء العراق (ذهبی، سیر، 12/500)؛ 9. الرد علی الشافعی فیما خالف فیه الکتاب و السنّهٔ (سبکی، 2/69) یا الرد علی الشافعی فیما وقع من خلاف للحدیث المسند که از مالک در قبال ایرادهای شافعی بر او حمایت کرده است (ابن عبدالبر، 114؛ صفدی، همانجا)؛ 10. الرجوع عن الشهادهٔ (ابن فرحون، داوودی، همانجاها)؛ 11. السبق و الرمی (ابن فرحون، همانجا)؛ 12. الکفالهٔ (داوودی، همانجا)؛ 13. المختصر که اضافاتی بر المختصر پدرش دارد (داوودی، همانجا؛ )؛ GAL,S,I/300 14. فضائل عبدالملک بن عمر بن عبدالعزیز و سهل بن مزاحم )؛ GAS,I/474) 15. مصابیح الظلم (بغدادی، 2/18)؛ 16. المولدات (ابن فرحون، 2/165)؛ 17. النجوم (داوودی، همانجا)؛ 18. الوثائق و الشروط (داوودی، همانجا؛ ابن فرحون، 2/164). وی همچنین مجالس خود را در 4 جزء نوشته بوده است (همانجا).