بخش نخست کتاب, مروری است بر زندگی و آثار 'ماکس وبر 'که پس از آن, اندیشهها و آرای وی در چهار حوزه 'علم و سیاست', 'قدرت', 'دین 'و 'ساختارهای اجتماعی 'درج میشود .نویسنده خاطر نشان میکند' :وبر اطلاعات وسیعی گرد آورد و به تحلیل آنها پرداخت, اما نه به این منظور که از طریق تامل در وضعیت تاریخی انسان, به پناهگاهی امن راه برد و پاسخ به نیاز مذهبیاش را که بی جواب مانده بود در آن بجوید .به بیان دیگر, نگرش او به تاریخ مانند نگرش روسو به طبیعت نبود .وبر میخواست با بررسیهای تطبیقی به مجموعه قوانینی دست یابد که او را در جهتگیریهای سیاسی در جهان معاصر یاری کند .این دانش در واقع نوعی قدرت است, و انگیزه آن همان است که در پس تلاش یک انسان بی قدرت برای دسترسی به دانش و معرفت نهفته است . شاید با توجه به این علایق سیاسی بتوان جهتگیری و مواضع فکری وبر را درک کرد .'