مباحث این کتاب در شش فصل تدوین شده است .فصل اول و دوم شامل سنخ شناسی و تحول عقلانیت در شرق اسلامی و غرب جدید است .در فصل سوم و چهارم موضوع جامعه شناسی عقلانیت مطرح میشود .نگارنده خاطر نشان میکند ...' :آنچه ما از آن به عقلانیت جامعه شناختی تعبیر میکنیم حداقل دارای دو جنبه است ;یک جنبه آن به تحقیق و بازشناسی 'عقل جمعی 'در یک جامعه میپردازد که ما در این کتاب از آن به عقلانیت ساختاری تعبیر کردهایم ...این دو فصل شامل مباحث خاص جامعه شناسی عقلانیت است که نظریه جامعه شناسان کلاسیک و معاصر در آن طرح و بررسی شده است ...پرسش اصلی این است که چرا و چگونه عقلانیت خود را در کردارهای بشر بروز داد, به طوری که میتوان ادعا کرد عقلانیت کنشی مستقیما نتیجه عقلانی شدن ساختهای جامعه است .فصول پنجم و ششم در بر گیرنده رقبای عقلانیت است .'...در این دو فصل, دو ایدئولوژی اصولگرایی اسلام و لیبرالیسم بررسی شده همچنین سعی بر آن است تا روابط این ایدئولوژیها با عقلانیت ارزیابی گردد .فصل ششم کتاب به موضوع دین و عقلانیت اختصاص دارد .در این فصل سعی شده جنبش احیای اسلام و خصلتهای جامعه شناختی آن بررسی شود .