گل احمد نظری آریانا
هرگاهی که به نام شمسون (شمشون) برمیخورم بیدرنگ به یاد ایام خوش نوجوانی میافتم، زمانی که پول اندک جیبی خود پس کشی کرده هرهفته یکی دو بار با همصنفان و دوستان به تنها سینمای شهرمان (هرات) میرفتم. این سینما در انقلابها و جنگهای داخلی، نخست به محلی ناامن و متروک، تحویلخانه و باشگاه خصوصی ورزشی تبدیل شد و سپس ”طالبان“ فاتحهٔ آن را خوانده و شالودهاش را برکندند و ریاست ترانسپورت بخش بخش خصوصی و مسجدی را بر جایگاه آن پی نهادند. سینما بسیار بیر و بار میبود و در آن دوران که تلویزیون نبود در کنار ”هرات ننداری“ تنها وسیله و محل مجاز تفریح و در واقع تنها دریچه بهسوی جهان بزرگ همین سینما بود و با همهٔ بدبینیها و سوءظنهائی که دربارهٔ این محل وجود داشت عدهٔ روزافزونی از جوانان و نوجوانان و بعضی از خانوادهها که با معیارهای... .
فایل(های) الحاقی
حکایت شمسون | Shamsoon.pdf | 549 KB | application/pdf |