پابرجای پابرجای . [ ب َ ] (ص مرکب ) ثابت . ثابت قدم . راسخ . پایدار. پادار. استوار. ثبت : ظلم ازو لرزان چو رایت روز بادرایتش چون کوه پابرجای باد. خاقانی .و رجوع به پابرجا شود.- پابرجای کردن ؛ ثابت کردن .