یارفروشی . [ ف ُ ] (حامص مرکب ) کنایه از تعریف کردن و تحسین نمودن باشد. (برهان ) (غیاث اللغات ). کنایه از تعریف یار کردن . (آنندراج ). تعریف کردن . (جهانگیری ) :
به هر کجا که رسم وصف دوستان گویم
برای یارفروشی دکان نمی باید.
یارفروشی . [ ف ُ ] (حامص مرکب ) کنایه از تعریف کردن و تحسین نمودن باشد. (برهان ) (غیاث اللغات ). کنایه از تعریف یار کردن . (آنندراج ). تعریف کردن . (جهانگیری ) :
به هر کجا که رسم وصف دوستان گویم
برای یارفروشی دکان نمی باید.