مآکم . [ م َ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ مَأکَم و مأکمهٔ. (منتهی الارب ). ج ِ مَأکَمهٔ. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مأکمهٔ شود. || در شاهد زیر از ترجمه ٔ تاریخ یمینی به معنی پشته ها و تل ها به کار رفته است (۱) : همگنان را در اکناف مخارم و اعطاف مآکم آواره گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 323 و چ شعار ص 313).