حابس . [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حبس . بازدارنده . حبس کننده . || محبوس . و بدین معنی در شعر حصین بن همام آمده است :
موالیکم مولی الولادهٔ منهم
و مولی الیمین حابس قد تقسما.
- حابس العرق ؛ دارو که خوی بازدارد.
- حابس دم (۱) ؛ دارو که خون از جستن و دویدن بازدارد. دوا که خون ببندد. که خون را بند آرد. خون بُر.