نویسنده در این کتاب با استفاده از مثالهای تاریخی شواهد تجربی, توسعه اقتصادی, عدالت اجتماعی و حقوق بشر و میزان وابستگی آنها به آزادی را تحلیل و تفسیر کرده است' .آمارتیاسن [نویسنده] توضیح میدهد که چگونه در دنیایی که افزایش بی سابقهای در فراوانی و وفور اقتصادی در کل را تجربه میکند, میلیونها نفر از افراد در کشورهای فقیر و غنی هنوز فاقد آزادی هستند .حتی اگر این افراد از نظر شکلی و فنی برده نباشند, آزادیهای اولیه از آنها سلب شده و به طرق مختلف به واسطه فقر اقتصادی, محرومیت اجتماعی, استبداد سیاسی, یا اقتدارگرایی فرهنگی, در بند و زندانی باقی میمانند .هدف عمده توسعه به نظر او ...نثر و گسترش آزادی است ...آمارتیاسن مشتاقانه استدلال میکند که آزادی هم زمان هدف نهایی ترتیبات اجتماعی و اقتصادی و کاراترین ابزار تحقق رفاه عمومی است ....ارزشها, نهادها, توسعه, و آزادی همگی ارتباط متقابل نزدیکی با هم دارند و سن آنها را در یک چارچوب تحلیلی زیبا و ظریفی به هم پیوند میزند .'لازم به ذکر است که نویسنده کتاب آمارتیاسن رئیس کالج ترینیتی در کمبریج و برنده جایزه نوبل در علم اقتصاد در سال 1998است .