نگارنده در کتاب حاضر با رهیافتی خاص به معضلات فلسفی علوم انسانی پرداخته است همچنین از تحلیل فلسفی به مباحث فلسفهی علوم اجتماعی میپردازد. نگارنده خاطرنشان میکند: 'تحلیلهای ما شکل دیالکتیکی تفکر را به کار بستهاند. در رهیافت دیالکتیکی, تفاوتها به گونهای مطلق دریافت نمیگردند و روابط آنها از نوع آنتاگونیستی مفرط نیست. در حقیقت, در نظرگاه دیالکتیکی, آلترناتیوها, ضمن رقابت صادقانه برابر یک دیگر, صرفا به ظاهر, حکم یک 'دیگر' تمام عیار, را دارند. آنها در واقع عمیقا به هم متصلاند و تقابل آنها آشکار میکند که چگونه این تفاوتها را باید تفسیر کرد و از مرز آنها عبور کرد (عبور کردن نه به معنای پاک کردن صورت مسئله, بلکه به مثابهی قرار دادن آنها داخل یک چارچوب بزرگتر). رقابت جایگزینهایی که در گام اول نفی هر نوع امکانی دیگر را متبادر میکردند هم اکنون میتواند به نظرگاهی فراختر جایگزین شود که ارزش جایگاههای اولیه را میشناسد ولی از آنها فراتر میرود'. مباحث کتاب عبارتاند از: 'آیا برای شناخت کسی باید [در جای او یا شبیه] او باشیم', 'آیا برای این که خودمان باشیم به دیگران نیاز داریم', 'آیا فرهنگ یا جامعه, ما را این گونه که هستیم ساخته است', 'آیا باید بنا را بر این بگذاریم که دیگران عقلانی هستند', 'آیا باید دیگران را در قالب ذهن و زبان خود آنها بشناسیم', 'آیا معنای رفتار دیگران, منظور خود آنان از آن رفتار است', 'آیا شناخت ما از دیگران اساسا تاریخی است', 'آیا داستان زندگی را میسازیم یا میسرائیم', 'آیا میتوانیم دیگران را به طور عینی بشناسیم'.