نگارنده در کتاب حاضر ضمن تشریح معنای سنت و واژگان مشتق شده از آن, به توضیح معنای تجدد و در دو حوزه فلسفه و علم الاجتماع پرداخته است و سپس با مروری بر نظریات قشربندی اجتماعی, چارچوب تئوریک خود را فراهم آورده است. از خلال به کارگیری این چارچوب وی کوشیده است تا زمینه و بستر اجتماعی گرایشهای سنت خواهانه و تجددگرایانه را بررسی نماید و مایههای قوت و ضعف طبقات سنتگرا و تجددگرا را مورد کاوش قرار دهد. نگارنده در پایان خاطرنشان میکند: 'به نظر میرسد برای حل معضل سنت و تجدد, از منظر جامعه شناسی, باید حداکثر تلاش را به عمل آورد تا انزوای طبقاتی کاهش و بر تعداد طبقات در متن افزوده گردد. این همه مستلزم اتحاد رهیافتی 'منو قدرت' است, رهیافتی که دغدغه کسب قدرت سیاسی را ندارد و استفاده از آن را تجویز نمیکند و برای آن اولویت قائل نیست سیاست بدین ترتیب, باید به درون جایگاه خود بازگردانده شود. ما نیازمند تعدیل انتظارات خود از سیاست هستیم. نفی تقلیل همه امور به 'امر سیاسی' لازمه باز شدن دریچههایی به جهان نوین است, جهانی که در آن سیاست همه کاره نیست'.