نگارنده در آغاز اين كتاب، تعريفي از نقد ادبي و تفاوت آن در دوران كلاسيك و معاصر به دست ميدهد. وي معتقد است: در دوران جديد، مراد از نقد ادبي، نشان دادن معايب اثر نيست. زيرا نقد ادبي به بررسي آثار درجهي يك و مهم ادبي ميپردازد و در اينگونه آثار بيش از اين كه نقاط ضعف، مهم باشد، نقاط قوت مطرح است. بنابراين منتقد ادبي ميكوشد با تجزيه و تحليل آن اثر ادبي اولا ساختار و معني آن را براي خوانندگان روشن كند و ثانيا قوانين را كه باعث اعتلاي آن اثر ادبي شده است، توضيح دهد. بنابراين نقد ادبي از يك سو به كار گرفتن قوانين ادبي در توضيح اثر ادبي است و از سوي ديگر كشف آيينهاي تازهي ممتازي است كه در آن اثر مستتر است. وي در ادامه مباحثي نظير: انواع نقد، نظريهي محاكات، نقد ادبي در بين مسلمين، برخي از جريانهاي نقد در ايران، حوزهي ادبي هند. نظريههاي ادبي از جمله فرماليسم روس، نظريهي زبانشناسي، ساختگرايي و نقد نو را مطرح ميسازد. همچنين نقدهايي كه بر مبناي نظامهاي علوم انساني شكل گرفتهاند را معرفي و تشريح مينمايد كه از آن جمله است: نقد روانشناسانه، نقد اسطورهگرا و نقد ماركسيستي. نظريات مطرح معاصر در حوزهي نقد از جمله نقد هرمنوتيك، نقد خوانندهمدار، و نقد پسامدرنيسم، نيز نقد فمنيستي، مبحث بخش پاياني كتاب را تشكيل ميدهد.