نگارنده در این رساله میخواهد اثبات کند که عقل عملی محض، موجود است و بدین منظور تمام قوهی عملی عقل را به نقادی میگذارد. به تصریح وی: 'عقل عملی بدون هیچگونه تبانی با عقل نظری برای موضوع فوق محسوس مقولهی علیت یعنی اختیار [آزادی] واقعیت عینی تامین میکند و همین به حکم واقع، وجود چیزی را اثبات میکند که در حالت نخست (یعنی در نقد عقل نظری) فقط قادر به تصور آن بودیم. از این طریق، آموزهی غریب ولی قطعی فلسفهی نقدی نظری مبنی بر این که ذهن اندیشمند در شهود درونی برای خودش فقط یک پدیدار است، درنقد عقل عملی کاملا به اثبات میرسد و این اثبات چندان تمام و کمال است که اگر هم نقد عقل نظری هرگز این قضیه را اثبات نکرده بود، از این طریق به اثبات آن میرسیدیم. به علاوه از این طریق میتوانم دریابم که چرا مهمترین اشکالات در خصوص این نقد که تا کنون به نظرم رسیده است، درست حول این دو مطلب میچرخد: یعنی از سویی واقعیت عینی مقولات در مقام تطبیق آنها بر دوات معقول که در شناخت نظری، انکار و در شناخت عملی، اثبات شده است و از سوی دیگر، این تقاضای تناقضآمیز که باید خویش را به عنوان فاعل اختیار، ذات معقول و در عین حال از منظر طبیعت فیزیکی، در آگاهی تجربی خویش، پدیدار تلقی کنیم'.