کتاب حاضر دربارهی 'خودشناسی علم اجتماعی از دیدگاه پایان قرن بیستم' است. این کتاب، نشان میدهد که علم اجتماعی در قرن گذشته، چه مسائلی را پشت سر گذاشته و موضوعات مهم آن، چه بوده است. نگارنده نخست از بحث اثباتگرایی آغاز میکند و توضیح میدهد که این مکتب تجزیهگرا، چگونه به وسیلهی فرا تجربهگرایانی چون 'کارل پوپر' و 'توماس کوهن'، استیلای خود بر حوزهی علمی را از دست داد. نگارنده میکوشد، همهی مکاتب علم اجتماعی را در دو جبههی بزرگ، تحت عنوان 'واقعگرایی' و 'تعبیرگرایی'، جای دهد و خود نیز در نهایت، موضع میانجیگرانه در پیش گرفته، سعی میکند تا این دو جبههی فکری را آشتی دهد.