نگارنده در این کتاب بر آن است تا دربارهی موضع واقعگرایی اخلاقی با استناد به آرا و دیدگاههایی بحث و گفتوگو کند. وی میگوید: 'عمدهترین نظرات و دیدگاههای مطرح شده در این بحث, ذیل دو عنوان کلی و دو طیف فوقالعاده مشهور واقعگرایی و غیر واقعگرایی قرار میگیرند. بحث از واقعگرایی و غیر واقعگرایی در حوزهی اخلاق و این که آیا حقایق اخلاقی وجودی مستقل در این عالم دارند یا خیر که در حوزه کهنترین مباحث فلسفی ریشه دارد؛ ولی با فراز و نشیبهای فراوانی مواجه بوده و اندیشمندان, رویکردهای مختلفی در این بحث انتخاب کردهاند؛ و با این انتخاب واقعگرا و یا غیر واقعگرا شدهاند. گروهی از فیلسوفان و متفکران در این عرصه, وجود حقایق اخلاقی (هم چون خیر و خوبی) را در زمره مثل تلقی میکردند, عدهای این امور را صرف امر و نهی الهی بر شمردند, بعضی این حقایق را جزئ لاینفک طبیعت و عالم محسوب میداشتند و برخی نیز امر گوینده و حاکم به خوب و خیر بودن شیئ و کار خوب, و حتی دستهای احکام حاوی بیان این امور را صرف ابراز احساسات و یا توصیه گوینده و حاکم حکم اخلاقی به دیگر اشخاص قلمداد مینمودند از دیگر سو همان گونه که اشاره کردیم؛ سخن از معرفت اخلاقی و نیز انگیزه اخلاقی تابعی از بحث واقعگرایی اخلاقی و مباحث هستی شناسی اخلاق است که به نوبهی خود دیدگاههای مختلف و متنوعی را درمغال آورده است. تمام این مباحث نظرها در واید بود و نبود حقایق اخلاقی و به تبع آن معرفت و آگاهی انسان از آن حقایق را میتوان در ذیل این مباحث واقعگرایی اخلاقی قرار داد.