در این داستان, جوانی به اتهام قتلی مرموز بازداشت شده است. این جوان که برای یک خانوادهی اصیل و اشرافی کار میکرده, متهم به قتل پیرمرد و پیرزنی میشود که برای آنها شعر میخوانده و از این طریق امرار معاش میکرده است. هیچ شاهدی بر این ادعا یافت نمیشود, تا این جوان لب به اعتراف میگشاید و پرده از راز و رمز ارتباط با این خانواده, به ویژه زن خانواده برمیدارد. 'عصمت' (مقتوله), پیش از این با وعده وعید, قصد فریب این جوان را داشته او را به قتل شازده, شوهرش, تحریک میکند. جوان گذشتهای مرموز و پیچیده دارد که به طریقی, سرنوشتش به این خاندان گره خورده است...