در این داستان سرگذشت خانوادهای از روستاییان عشایر, در دهکدهای در غرب کشور روایت میشود .خانواده 'محمد مراد 'که به صورت 'خوش نشین ' برای مالکی مقتدر و ثروتمند کار میکنند, همگی پر تلاش, درستکار و امانتدار هستند .این خانواده همیشه بهترین کشت و محصول را در ده دارند ;از این رو همیشه با حسد و غبطه روستائیان دیگر مواجهاند .تا این که سرانجام, روستائیان مالک مقتدر را نسبت به این خانواده بدبین میکنند و با توطئههایی آنها را مجبور میکنند از روستا مهاجرت نمایند .خانواده 'محمد مراد 'در روستای جدید نیز, از نظر اخلاقی و کشاورزی معروف میشوند و وقتی مالک پیشین از وضع آنها مطلع میگردد, این خانواده را به روستا باز میگرداند .بدین سان پس از سه سال, محمد مراد به همراه خانوادهاش ـ که اکنون برخی از آنها از جمله پسرش 'یار محمد 'باسواد شدهاند ـ به روستای اجدادیاش باز میگردد ;اما در این گیرودار اصلاحات ارضی آغاز میشود و ....