'نویسنده ضمن تایید تحولی که در قرن گذشته در زندگی بشر به موجب تکنولوژی روی داده است.... ترقی انسان را در اولویت قرار میدهد و این تحول را پیشرفت نمیانگارد و بر این باور است که ما در پندار خود از پیشرفت, سرمایهگذاری و برداشت خود از پول و بازار به بیراهه رفتهایم و حیران و سرگردان در دنیایی هستیم که به دست خود ساختهایم. در شروع کتاب روایتی از مردم افریقا نقل شده است که در جهان دو نوع تشنگی وجود دارد: تشنگی کوچکتر و تشنگی بزرگتر. تشنگی کوچکتر برآوردن نیازمندیهای مادی است و تشنگی بزرگتر یافتن پاسخی برای سوال است که هدف از زندگی چیست... نویسنده معتقد است... تفکر جدید تبدیل هر چیز به تجارت یعنی خصوصی سازی پاسخ مناسبی برای حل مسائل ما نیست و بسیاری از تبعات نافرجام سرمایهداری را, بیان میکند, مانند جدا شدن ثروتمند از فقرا, از دست رفتن توان و انرژی افرادی که در این نظام کار میکنند و گذراندن وقت کمتری توسط والدین و کودکان در کنار یکدیگر. او بر این باور است که سرمایهداری که انتظار میرفت ما را آزاد کند ممکن است با پافشاری بر سلطه اجباری ما را به بند بکشد. نویسنده میگوید که ما تشنه چیز دیگری غیر از این سرمایهداری هستیم...'.