آفتاب

ت

ت

نمایش ۱ تا 25 از ۲۰۰ مقاله

تئودوروس . [ ت ِ ءُ دُرُس ْ ] (اِخ ) (۱) یا تئودور سوم نجاشی یا امپراتور «حبشه » (۲) بسال 1818 م . متولد شد. پدر و عموی وی در «کوارا» (۳) حکومت داشتند. وی ابتدا با انگلیسی ها و فرانسوی ها روابط دوستانه داشت و حتی دو تن انگلیسی را بعنوان مشاور دردستگاه خود وارد کرد ولی هنگامی که خواست کشور خود را از دخالت بیگانگان نجات دهد، انگلیسی ها به وی حمله کردند. تئودوروس با همه ٔ کوششی که در تمرکز قوای خود بخرج داد، شکست...



تئودوریق . [ ت ِ ءُ دُ ] (اِخ ) (۱) تلفظ ترکی تئودوریک . رجوع بهمین کلمه و قاموس الاعلام ترکی شود.



تئودوریک اول . [ ت ِ ءُ دُ ک ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) (۱) پادشاه «ویزیگوتها» (۲) ی اسپانی و نوه ٔ پسری «الاریک بزرگ » بود که در سال 419 م . جانشین وی گشت و در سال 451 در تلاشی که برای جلوگیری از هجوم آتیلا می کرد، در میدان «کاتالونیک » درگذشت .



تئودوریک بزرگ . [ ت ِ ءُ دُک ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) (۱) پادشاه «اُستروگوتها» (۲) و پایه گذار سلطنت آنان در ایتالیا بود. وی بسال 455 م . متولد شد و در سال 471 بسلطنت رسید. عناوین ریاست قشون چریک ، کنسول و معاونت امپراطوری را بدست آورد. از 488-490 م . ایتالیا را اشغال کرد و «اودوآکر» (۳) را در سال تئودوریک دوم . [ ت ِ ءُ دُ ک ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) (۱) پادشاه ویزیگوتهای اسپانی . پسر دوم تئودوریک اول است که بسال 426 م . متولد شد و بسال 466 در تولوز درگذشت . وی برای بدست آوردن سلطنت برادر بزرگ خود «توریسموند» (۲) را بقتل رسانید ولی او نیز بدست برادر دیگرش «اوریک » (۳) کشته شد.



تئودوز. [ ت ِ ءُ دُ ] (اِخ ) (۱) تئودوسیوس . هندسه دان یونانی که در قرن اول میلادی (۲) میزیست . وی در «بیتی نی » (۳) متولد شد و بنامهای «تئودوز تری پولیی » و «تئودوز بیتی نیی » نیز شهرت داشت . از وی سه اثر جالب باقی مانده است : «سفه ریکا» (۴) ، «دو هابیتاسیونیبوس » (۵) و «دودیبوس اِنوکتیبوس » (۶) . رجوع به ثاودوسیوس در همین لغت نامه شود.



تئودوز. [ ت ِ ءُ دُ ] (اِخ ) (۱) تئودوسیوس . کنت و ژنرال رومی و پدر امپراتور تئودوز بزرگ متوفی بسال 376 م . هنگامی که «پیکت ها» (۲) و «اسکوتها» (۳) دست بفساد و شورش زده بودند از طرف امپراتور والنتینین (۴) مأمور سرکوبی آنان شد و بخوبی از عهده ٔ اجرای آن برآمد و پس از چندی بسال 370 م . انقلاب «فیرموس لومور» (۵) را در «موریتانی » (۶) سرکوب کرد. آنگاه مورد سؤظن امپراتور «والانس...



تئودوز اول . [ ت ِ ءُ دُ زِ اَوْ وَ ] (اِخ ) (۱) فلاویوس . تئودوز (تئودوسیوس ) بزرگ ، امپراتور روم که در سال 346 م . در «کوکا»(۲) (اسپانی ) متولد شد و بسال 395 در حوالی میلان درگذشت . ابتدا در خدمت پدرش کنت تئودوز بفرماندهی «مزی » (۳) رسید ولی پس از محکومیت پدر چندی خانه نشین شد، پس ازسه سال «گراتین » (۴) فرماندهی سپاهی را به وی واگذاشت در این دوران موفقیت های بزرگی نصیب وی ش...



تئودوز دوم . [ ت ِ ءُ دُ زِ دُوْ وُ ] (اِخ ) (۱) تئودوز (تئودوسیوس ) جوان ، امپراتور مشرق (408-450 م .) (۲) . فرزند «آدکاریوس » و نوه ٔ تئودوز بزرگ بود. وی جانشینی فرزندان پدر خود را تحصیل کرد. ابتدا بعنوان قیم «آنتِه میوس » بفرماندهی قشون و حکومت رسید. سپس با همین عنوان بجای خواهرش «پول شه ری » حکومت کرد. سیاست خارجی حکومت وی چندان رضایتبخش نبود. در سال تئودوز سوم . [ ت ِ ءُ دُ زِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) تئودوسیوس سوم امپراتور روم شرقی از 715 تا 717 م .



تئودوزی . [ ت ِ ءُ دُ ] (اِخ ) (۱) نام قدیمی «کفه » (۲) یا «کافا»، شهر و بندری است در کریمه (قریم ).



تئودوزین . [ ت ِ ءُ دُ ی َ ] (ص نسبی ) (کود...) (۱) مجموعه ٔ قوانینی که به امر تئودوز (تئودوسیوس ) دوم تدوین و بمورد اجرا درآمد (429-439 م .) و احتمال میدهند که مبتکر آن حکمران انطاکیه بوده است . بهر حال امپراتور با تنظیم وگردآوری آن مجموعه ٔ دقیق ، قوانین اساسی دولتهای امپراتوری را پس از حکومت «کنستانتین » انتشار داد و این قانون در اقطار امپراتوری تأیید شد و در مشرق و مغرب (امپرا...



تئودوسیه . [ ت ِ ءُ دُ ] (اِخ ) تلفظ ترکی تئودوزی . رجوع به تئودوزی و قاموس الاعلام ترکی ذیل تئودوسیه و کفه شود.



تئودوسیوپولیس . [ ت ِ ءُ دُ ی ُ پ ُ ] (اِخ ) (۱) مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: نام باستانی ارض روم است . رجوع به ارض روم (ارزروم ) شود.



تئودوسیوس . [ ت ِ ءُ دُ ] (اِخ ) تئودوز. رجوع به (تئودوز...) و قاموس الاعلام ترکی شود.



تئودوسیوس . [ ت ِ ءُ دُ ] (اِخ ) (۱) رجوع به «تایادوس » و «نیاطوس » شود.



تئودولف . [ ت ِ ءُ ] (اِخ ) (۱) اسقف اورلئان (۲) متوفی بسال 821 م . و در «فلئوری - سور - لوار» (۳) کشیش بود و کلیسای ژرمینیی (۴) را بنیان نهاد.



تئودیجیزل . [ ت ِ ءُ زِ ] (اِخ ) تئودیژیزل (۱) . طیودیجیزل . رجوع به طیودیجیزل و حلل السندسیه ج 1 ص 173 شود.



تئودیژیزل . [ ت ِ ءُ زِ ] (اِخ ) (۱) تئودیجیزل . طیودیجیزل . رجوع به طیودیجیزل و حلل السندسیه ج 1 ص 173 شود.



تئوروی . [ ] (اِخ ) (۱) تئوروی (برابر خرداد) یکی از شش حامل شر اهریمن در مقابل امشاسپندان . موجب اتلاف و فساد و شکست و گرسنگی و تشنگی و شریک «زئی ریش » (۲) (برابر امرداد) است . (مزدیسنا و تأثیر آن در ادب پارسی تألیف محمد معین ص 163).



تئوری . [ ت ِ ءُ ] (فرانسوی ، اِ) (۱) مأخوذ از زبان فرانسه و متداول در فارسی امروز. این کلمه از ریشه ٔ یونانی «تئوریا» (۲) است و بمعنی شناسایی یک علم که بر پایه ٔ تحصیل و تتبع بحاصل آمده باشد و برای تحقق دادن احکام عملی بکار رود. عقیده ٔ منظم . نظریه ٔ علمی . دلایل علمی در موضوعی خاص .
- تئوری پولتیک ؛ نظریه ٔ سیاسی .
- تئوری نظامی ؛ اصول تعلیمات نظام و رساله ای که شامل این اصول ب...



تئوریک . [ ت ِ ءُ ] (فرانسوی ، ص نسبی ) (۱) مأخوذ از فرانسه و متداول در کتب علمی فارسی امروز، منسوب به تئوری . راجع و متعلق به علم نظری : احکام تئوریک هنگامی ارزنده اند که در عمل بکار آیند. رجوع به تئوری شود.



تئوریکمان . [ ت ِ ءُ ] (فرانسوی ، ق ) (۱) مأخوذ از فرانسه . از روی علم نظری و روش تئوریک . از راه اصول و مبادی ونظریات و دلائل علمی . رجوع به تئوری و تئوریک شود.



تئوس . [ ت ِ ئُس ْ ] (اِخ ) (۱) بندری است به آسیای صغیر و بر جنوب شرقی شبه جزیره ٔ «کلازومن » (۲) قرار دارد.موطن «آناکرئون » (۳) و یکی از دوازده شهر متحد «ایونین » بود. مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: به سنجاق ازمیر و در قضای سفریحصار و بر جنوب سفریحصار واقع است . نام قدیمی ناحیه ٔ مرکزی مشهور به «صیغه جق » است . در زمان قدیم شهر بزرگی بود... رجوع به ایران باستان ج 1 ص 294،



تئوفان . [ ت ِ ءُ ] (اِخ ) (۱) مورخ بیزانسی (750-817 م .) است . وی به تبعیت از عقاید «لئون ارمنی » دست بمبارزه ٔ شدیدی علیه «ایکونوکلاست ها» (۲) زد و تبعید شد و بسال 817 در «ساموثراس » (۳) درگذشت . کلیسای یونان وی را در ردیف قدیسان قرار داد. وی نویسنده ٔ تاریخی است که از سال 284 تا 813 م...



نمایش ۱ تا ۲۰ از ۲۰۰ مقاله