آفتاب

و

و

نمایش ۱ تا 25 از ۲۰۰ مقاله

وا. (اِ) در کلمه ٔ «اوروا» و «خشک وا» معنی خاص دارد شاید به معنی آرد یعنی دقیق الحنطه و غیره باشد.



وا. (ع پیشوند) مزید مقدم عربی که استغاثه را رساند. اشارت از واویلا باشد. (غیاث ): وااسلاماه . وااسفاه . وااسفا!. دریغا!. دردا!. دردا و دریغا، ای دریغ.حسرتا. واحسرتا. رجوع به اسفاه شود. واشریعتا. وامحمداه . وامحمدا. واویلا. واعلیاه . وانفسا. وااماه گفتن ؛ به معنی لهف امه تلهیفا. (منتهی الارب ) :
چو روز اسعد از این چرخ دیرسال فرو رفت
ز چرخ ناله ٔ وااسعداه زود برآمد.

خاقانی .
تا دمی ماند ز من نوحه گ...



واﷲ اعلم . [ وَل ْ لا هَُ اَ ل َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) خدا داناتر است . (ناظم الاطباء).



وائدیشت . [ ءِ ] (اِخ ) ویدشت (۱) . پسر نیازم یا ایازم (۲) نام جد دهم زرتشت است بدین ترتیب که زرتشت پسر پوروشاسپ (۳) پسر پتیرگتراسپ یاپی تراسپ (۴) پسر اروگذسپ یا اورودسپ (۵) پسر هئچتسپ (۶) پسر چیخش موش یا کخشموش (۷) پسر پئترسپ یاپائیت رسپ (۸) پسر ارجذرشم یا هردرشم (۹) پسر هرذار یا خرذر (۱۰) پسر سپیتام یا سپیتامان (۱۱) . (مزدیسنا تألیف دکتر معین برابر ص 69).



وائز. [ ءِ ] (ع ص ) ترسناک . (منتهی الارب ). || فزع . (قطر المحیط).



وائل . [ ءِ ] (اِخ ) نام پدر قبیله ای است از عرب .مؤلف تاج العروس آرد: وائل ، اسم رجل غلب علی حی .



وائل . [ ءِ ] (اِخ ) قبیله ای است از عرب . (از لباب الالباب نقل ازغیاث ). و قدیجعل اسماً للقبیلهٔ فلایصرف . (تاج العروس ). شعبه ای از قبیله ٔ بنی رکب منشعب از بنی اشعر. (تاریخ قم ص 283). رجوع به بنو وائل و عیون الاخبار شود.



وائل . [ ءِ ] (اِخ ) نام قریه ای است . (از لباب الالباب نقل از غیاث ).



وائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن ابی القعیس صحابی است . (منتهی الارب ). و گویند وائل بن افلح بن ابی القعیس عم رضاعی عائشه . (تاج العروس ) و (الاصابهٔ حرف واو قسم اول ج 6 ص 312).



وائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن افلح . رجوع به وائل بن ابی القعیس شود.



وائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن حجرالحضرمی . مؤلف تاج العروس آرد: وائل بن حجربن ربیعهٔ و یعرف بالقیل روی عاصم بن کلیب عن ابیه عنه - انتهی . پیغمبرصلی اﷲ علیه و آله و سلم این نامه را به او نوشت :
«من محمد رسول اﷲ الی الاقیال العباهلهٔ من [ أهل ] حضرموت ، باقامهٔالصلاهٔ، و ایتاءالزکاهٔ، فی التیعهٔ شاهٔ. والتیمهٔ لصاحبها، و فی السیوب الخمس ؛ لاخلاط، و لاوراط، ولاشناق ولاشغار و من أجبی فقد أربی . و کل مسکر حرام ». (عقدالفرید ج وائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن داود. ابوبکر. تابعی است .



وائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن رباب قرشی سهمی خود و برادرش معمر صحابی بودند. رجوع به الاصابهٔ ج 6 ص 313 قسم اول شود.



وائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن زیدبن قیس بن عمارهٔ. یکی از بزرگان طایفه ٔ عماره است . رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 327 چ محمد سعیدالعریان شود.



وائل .[ ءِ ] (اِخ ) ابن صریم الیشکری . ابن عبدربه گوید: وائل بن صریم یشکری از یمامه بیرون آمد. پس بنواسیدبن عمروبن تمیم با او مصادف شدند و وی را اسیر گرفتند واو را در گودال آب فروبردند و این شعر میخواندند:
یا ایها الماتح دلوی دونکا
و بدین وسیله او را کشتند. پس برادرش باعث بن صریم به خونخواهی برادر برخاست و جنگ یوم حاجر پدید آمد. در این جنگ ثمامهٔبن باعث بن صریم مردی از بنی اسید را که در میان ایشان مورد توجه بود بکشت و صد تن دی...



وائل .[ ءِ ] (اِخ ) ابن عبید، تابعی است . (منتهی الارب ).



وائل . [ ءِ ] (اِخ )ابن عوف بن تغلب . از قبیله ٔ طی ٔ از قحطان . جدی است جاهلی از فرزندان اوست عمروبن عدی بن وائل که امروءالقیس وی را مدح گفته است . (الاعلام زرکلی ج 3 ص 1131).



وائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن قاسط پدر قبیله ای است . (منتهی الارب ). در تاج العروس آمده : (وائل )بن قاسطبن هنب بن اقصی بن دعمی بن جدبلهٔ. پدر قبیله ای است معروف . - انتهی . در الاعلام زرکلی آمده : وائل بن قاسطبن هیب (کذا). از ربیعهٔ، از عدنان ؛ جدی است جاهلی ، و بکر و تغلب از فرزندان اویند. و آن دو بطن بزرگ باشند.



وائل . [ ءِ ](اِخ ) ابن مران بن جعفی . از قحطان ، جدی است جاهلی .



وائل . [ ءِ ](اِخ ) خزاعی . یکی از مشاهیر شعرای عرب به زمان هارون الرشید و مأمون . وی دیوان اشعاری دارد که بخش عمده ٔ آن قول و غزل های متعدد در باب سلمی معشوقه است .



وائل . [ ءِ ] (اِخ ) قیل . رجوع به وائل بن حجر شود.



وائلهٔ. [ ءِ ل َ ] (اِخ ) بطنی است از همدان و هو وائل بن شاکربن ربیعهٔبن مالک . || بطنی است از عرب . (منتهی الارب ).



وائلهٔ. [ ءِ ل َ ] (اِخ ) ابن جاریهٔ. این نام در نسب نعمان بن عصر آمده است . (تاج العروس ).



وائلهٔ. [ ءِ ل َ ] (اِخ ) ابن حرث بن بهنهٔ، از طایفه ٔ بنی سلیم است . (تاج العروس ).



وائلهٔ. [ ءِ ل َ ] (اِخ ) ابن دول ، از طایفه ٔ غامد است . (تاج العروس ).



نمایش ۱ تا ۲۰ از ۲۰۰ مقاله