برمتن رسميت گاهشمارى هجرى مهي، که جامعهٔ اسلامى ايرانى از آن عمدتاً براى اطلاع از ايام روزه و موسم حج سود مىجست، نمونههائى از گاهشمارى اوستائي، يعنى گاهشمارى مجوسى و گاهشمارى خراجي، جلوههائى از توجه ايرانيان به آئين کهن ايرانى بودند، بهويژه آنکه گاهشمارى مهى هرگز نتوانسته بود گاهشمارى خورشيدى را در ايران تحتالشعاع قرار دهد و ايرانيان با حفظ مبانى گاهشمارى خورشيدى و توجه به آئينها و رسوم کهن، نمونههائى از تمايلات ايران گرايانهٔ خود را، با درجات گوناگون شدت و ضعف در تعصب، به نمايش مىگذاشتند. فزون بر آن گاهشمارى خورشيدى در امور ادارى و کشوردارى مزاياى خاص خود را داشت، چنانکه حتى کسانى چون متوکل، و معتضد عباسى نيز متوجه آن شده بودند و در پذيراندن اين نکته به دربار، صاحبمنصبان ايراني، با اتکاء به دانشوران ايرانى نقش مهمى داشتند.
بیتوجهی به اجراء کبیسه موجب شده بود که در اوایل دوران سلطان جلالالدوله معزّالدین ملکشاه بنمحمد سلجوقی ورود خورشید به اول حمل نه در اول فروردین ، بلکه در نوزدهم فروردین صورت گیرد و نوروز به اندازهٔ هجده روز جابهجا شود. فزون بر این ضعف اساسی گاهشماریهای رایج خورشیدی در کبیسهگیری و دستیابی بهطول سال بر بسیاری از بزرگان اخترشناسی و گاهشماری آشکار شده بود. بدینسان با آشکارشدنِ موارد زیر زمینه فراهم شد تا ملکشاه سلجوقی ، با همفکری کسانی چون خواجه نظامالملک ، وزیر دانشور خویش ، تصمیم به اصلاح اساسی گاهشماری بگیرد و در سال ۴۶۷ ق (در سال دوم سلطنت خود) گروهی از اخترشناسان و ریاضیدانان و متخصصان گاهشماری را مأمور اصلاح گاهشماری بهمنظور تثبیت نوروز در اول حمل کند.
۱. نابسامانی در کبیسهگیری و وضع سیار نوروز.
۲. نادرستی شیوهٔ کبیسهگیری موجود.
۳. اهمیت و ارزش گاهشماری خورشیدی.
۴. امکان اصلاح در گاهشماری خورشیدی موجود.
اين گروه به رصد و محاسبه پرداخت. ملکشاه در ۴۸۵ ق درگذشت و به گفتهٔ ابن اثير رصد پس از او متروک ماند؛ اما به گفتهٔ مؤلف نوروزنامه رصد پس از مرگ ملکشاه باز هم ادامه داشته است.
در منابع محل رصد را شهردارى ري، اصفهان و نيشابور ذکر کردهاند. طول جغرافيائى اين سه شهر بهترتيب ۵۱ درجه و ۲۶ دقيقه، ۵۱ درجه و ۳۸ دقيقه، و ۵۸ درجه و ۴۷ دقيقه است. با همهٔ اهميتى که نيشابور در آن زمان داشته با اين همه نام اصفهان نيز بسيار برده شده است.
در هرحال، گاهشمارى جلالى پس از تلاش علمى چندسالهٔ دانشمندان تنظيم و تاريخ جلالي، تاريخ ملکي، تاريخ ملکشاهي، تاريخ سلطاني و تاريخ محدث ناميده شد.