در صبح‌گاه روز ”۱۲/۱۱/۱۳۴۵“ به هنگام انجام آزمايش بر روى گياهان ”کلوباکستر“ بازپرس سابق سازمان ”سيا“ و متخصص دستگاه پلى‌گراف (دروغ سنج) بر حسب يک تصادف محض متوجه شد که گياه مورد آزمايش عکس‌العمل عاطفى و روانى نظير آنچه در انسان مشاهده مى‌شود از خود بروز داده است.


دستگاه پلى‌گراف وسيله‌اى است که براى کشف حالات درونى افراد تدارک شده و مى‌تواند هرگونه تغييرات در کيفيت تنفس، فشارخون، ضربان نبض و تعرق ناشى از هيجانات احساسى و عاطفى را با قلم ثبات روى نوار مخصوص ثبت کند و با توجه به همين تغييرات است که متخصصين مى‌توانند سخن راست را از دروغ تشخيص دهند.


”باکستر“ که الکترودهاى دستگاه را به برگ گياه متصل نموده و سرعت رسيدن آب از ريشه به برگ گياه را آزمايش مى‌کرد به محض مشاهدهٔ علائم و آثار احساسى در روى نوار درصدد برآمد که با روشن کردن کبريت، برگى از گياه را آتش بزند و نتيجه را بر روى نوار ملاحظه کند، به مجرد خطور اين فکر تغييرات کلى و اضطراب آميز به نشانهٔ بيم و هراس در نوارهاى پلى‌گراف به ثبت رسيد. در تعقيب اين آزمايش ”باکستر“ خرچنگى زنده را در محوطهٔ اتاق آزمايش، به درون آب جوش انداخت، يکبار ديگر همان عوارض و نشانه‌هاى ناشى از تحريک‌پذيرى گياه مشاهده شد و با ملاحظهٔ اين حالات ”باکستر“ به اين نتيجهٔ کلى دست يافت که هر سلول از هر موجود زنده به آنچه در اطراف آن به‌وقوع مى‌پيوندد حساسيت و آگاهى دارد و در عين حال قادر است علائم آن را به سلول‌هاى موجودى ديگر منتقل نمايد.


”باکستر“ براى احتراز از هر نوع اشتباه و يا تداخل احساس از ناحيهٔ فرد آزمايش‌کننده، دستگاه پلى‌گراف را طورى ترتيب داد که در يک لحظهٔ نامعين بدون حضور خود وى يک خرچنگ زنده به‌طور اتوماتيک به داخل آب جوش انداخته شود. يک‌بار ديگر، آزمايش نشان داد که دقيقاً، هم‌زمان با کشته شدن خرچنگ، همان عکس‌العمل اضطراب آميز از طرف گياه، در دستگاه به ثبت رسيده است.


بعدها ”باکستر“ به اين آزمايش‌ها ادامه داد و ملاحظه کرد که به هنگام شادى‌ها و غم‌ها و نگرانى‌هاى خود او نيز در هر نقطه که باشد گل‌ها و گياهان منزل وى حساسيت و واکنش مناسب نشان مى‌دهند و به اين ترتيب گياهان نه تنها خود را دوست، و دلسوز و غمخوار صاحب خود مى‌دانند، بلکه از هر نوع بيگانه که قصد آزار آنها را داشته باشد به بيم و وحشت فرو مى‌روند.


نظر دکتر ”چاندرابز“ دانشمند و محقق هندوستان براساس تجربيات فيزيکي، روانشناسى و فيزيولوژى استوار است. وى نشان داد که عالم گياهان يک عالم کاملاً زنده و سرشار از احساس و آگاهى است. وقتى يک سوزن به ساقه يا برگ گياهى جوان فرو بريم، آهنگ رشد آن بلافاصله به يک‌چهارم تقليل مى‌يابد و حدود ۲ ساعت زمان لازم است تا وضع به حالت سابق برگردد. يک شوک الکتريکى ضعيف واکنش مثبت و يک شوک قوى واکنش منفى در گياه ايجاد مى‌کند و اين عيناً وضعى است که در مورد جانداران رخ مى‌دهد. حساسيت گياهان در قبال آهنگ‌هاى شادى‌بخش يا غم‌انگيز نيز همانند جانوران است.


پديدهٔ عجيب ديگر، تأٍير دعا و نيايش در رشد گياهان است. کامل‌ترين تحقيقات در اين زمينه به‌وسيلهٔ ”ريورندفرانکلين لور“ يکى از اعضاء برجستهٔ کليسا و مؤسس بنياد تحقيقات مذهبى آمريکا انجام شده است. وى در خلال سه سال تحقيقات خود که به اتفاق ۱۵۰ نفر بر روى ۷۰۰ واحد تجربى و با ۱۰۰،۰۰۰ بار آزمايش انجام داد به اين نتيجهٔ کلى رسيد که:


”توجه و نيايش و طلب خير و برکت بر رشد گياهان تأثير مى‌گذارد“.


دکتر ”مارسل فوژل“ برندهٔ چند جايزهٔ علمى آزمايشى در رابطه با گياهان انجام داد که نتيجهٔ مثبتى گرفت. وى توانست يک برگ چيده شده از شاخهٔ گلى را به‌مدت چهارهفته با تلفيقات روانى خود زنده و شاداب نگهدارد و به اين ترتيب ثابت کرد که انرژى ساطع از مغز آدمى مى‌تواند زندگى گياه را تحت تأثير قرار دهد.


گياهان نيز همانند انسان و حيوان گهگاه حداکثر آمادگى خود را براى پذيرش نوازش و محبت آدمى نشان مى‌دهد و در زمان‌هائى ديگر کاملاً بى تفاوت باقى مى‌مانند و هيچ‌گونه واکنشى از آنها مشاهده نمى‌شود. دکتر ”مارسل فوژل“ نتايج تجربيات خود را به شرح زير خلاصه مى‌نمايد:


۱. گياهان موجوداتى زنده و حساس هستند.


۲. انسان مى‌تواند با گياه ارتباط فکرى دوجانبه داشته باشد.


۳. کليهٔ ارگانيسم‌هاى زنده از تمامى سطح بدن خود نوع خاصى از انرژى ساطع مى‌کنند که انعکاسى از فعاليت‌هاى حياتى خاص موجود زنده است و همين پرتوهاى نورانى است که در اطراف موجود زنده ميدان انرژى ايجاد مى‌کند و گهگاه به‌صورت هاله‌اى نيمه روشن متجلى مى‌شود.


۴. انسان و گياه مى‌توانند انرژى‌هاى مفيد حوزهٔ مغناطيسى اطراف خود را متقابلاً با هم مبادله نمايند.