وضع حمل به خوبى سپرى شده و طفل متولد گرديده است. اکنون زائو احتياج به مراقتب کامل و پرستارى دقيق دارد. طبيبى اين عبارت را بهکار برده است: زائو مجروحى بيش نيست. در حقيقت اين عبارت صحيح است. همانطور که ديديم در سطح داخلى رحم، پس از جدا شدن جفت زخم بزرگى ايجاد شده که مثل ساير زخمها از آن خون جارى مىشود. انقباض رحم (پس درد) اين زخمها را کوچکتر مىسازد و مجدداً با بافت مخاطى طبيعى پوشيده مىشود. علاوه بر اين، در زايمانهاى بدون نقص هم گاهى در بخش خارجى اندام تناسلى و در ناحيهٔ دام زخمها و شکافهائى پيدا مىشود. گر چه قابله در اثناء وضع حمل هنگامى که سر نوزاد در حال خارج شدن است اقدامات لازم را براى حفظ ناحيهٔ دام مىنمايد اما گاهى اجتناب ناپذير است و در بافتها پارگى ايجاد مىگردد. اين شکافها در ناحيهٔ گردن رحم نيز امکان ايجاد شدن دارد. اين شکافها و زخمها حتماً بايد توسط طبيب معالجه، دوخته و بسته شوند. در غير اين صورت همواره براى زخم شدن و خونريزى مستعد خواهند بود. چنانچه به معالجهٔ آنها توجه نشود اندامها نمىتوانند به آسانى حالت اوليهٔ خود را باز يابند. لگن خاصره هم قدرت و نيروى نگهدارى اندامهاى زير شکم را از دست مىدهد. در نتيجه پس از مدتي، نشست و افتادگى در عضوهاى شکم ايجاد شده و حالت ناراحت کننده و مصدعى پيش خواهد آورد.
زخمهايِ هنگامِ وضع حمل، مسئلهاى نيست که در خور ترس و وحشت باشد زيرا در هفتهٔ زايمان هم مانند دوران حاملگى آفريدگار کار عجيب و دقيق و ظريفى مىنمايد: اندامهائى که بزرگ شدهاند بهتدريج به حالت اول بازگشت نموده، زخمها نيز کم کم اليتام يافته به مرور از بين مىروند. بهطورى که پس از ۶ الى ۸ هفته پس از زايمان کيفيت قبل از حاملگى بهدست مىآيد. در اين موقع هيچ اقدامى براى سرعت بخشيدن نيايد انجام داد؛ زيرا علاوه بر اينکه فايدهاى نخواهد بخشيد گاهى نتيجهٔ معکوس حاصل مىشود.
اکنون موضوع بسيار مهم، توجه به حالت روحى و روانى زائو است حتى اگر حاملگى بدون ناراحتى و با زايمانى طبيعى سپرى شده باشد. بر اطرافيان او است که کاملاً رعايت حال وى را نموده و متذکر باشند که در هر حال زائو تحمل خود را تا حدى از دست داده و خود را ضعيف احساس مىکند. اين احساس بيش از آنچه در جسم اثر گذارد، از طريق روح و روان اثر مىگذارد و با کوچکترين بهانه اشک خانم جوان جارى مىگردد. بعضى از آنها براى خود ايجاد غم و اندوه مىنمايند و به همه چيز بدبين مىشوند. افکار گوناگونى آنها را احاطه مىکند: او حالا ديگر مادر شده و به موجود جديدى زندگى بخشيده است؛ احساس شفقت براى اين موجود کوچک بىدفاع که در بازوان وى قرا دارد، دور نماى تکامل بچهاى که جزئى از خود او است، و بالاتر از همه احساس جديد و عميق مادر شدن که قابل بيان نيست! بيش از همه شوهر بايد هيجانات روحى زن خود را درک کند و او را مراعات نمايد. همچنين ساير اطرافيان نيز بايد به اين مهم توجه داشته باشند. اين تغيير حالت روانى بهتدريج برطرف مىشود، و در حقيقت هر چه بيشتر از خانم جوان دلجوئى و دلسوزى شود او زودتر بهبود خواهد يافت. زائوى سالم هم پس از انجام کار پر زحمت و رنج زايمان بدون ترديد خستگى احساس مىنمايد، اما مطلقاً او مريض نيست. همان طور که در دوران باردارى کارهاى سخت و سنگين را منع کرديم در اينجا هم يادآور مىشويم که او بايد از انجام کارهاى سخت امتناع ورزد. زائو نياز به مواظبت و مراقبت دارد، همين مراقبت و مواظبت است که او را بهبود مىبخشد. متأسفانه بسيارى از زنان روستائى و عشاير، خيلى زود از بستر بلند شده و کارهاى سخت قبلى خود را دنبال مىکنند. در آنجا رسم نيست که چند روزى براى زائو استراحت قائل شوند. غالباً اطرافيان بدون درک، به او فشار هم مىآورند و وقتى زائو از خود مراقبت مىنمايد، او را تنبل و راحت طلب مىخوانند از اين طريق به سلامت زن صدمه وارد مىکنند.