فرزند شما کم‌کم حرف زدن را مى‌آموزد. و اين امر براى همهٔ کسانى که با او زندگى مى‌کنند مهم است. آموختن زبان شايد بزرگ‌ترين کار مغز باشد که در طول حيات انسان به انجام مى‌رسد. والدين جوان تقريباً بلااستثناء بعد از آنکه فرزندان کوچک آنها به حرف مى‌آيند مى‌توانند شعور و توانائى فکرى خود را بسنجند. معروف است که دختران زودتر از پسران به حرف مى‌آيند. هم چنانکه فرزند دوم و سوم... زودتر از اولى حرف مى‌زنند زيرا خواهر و برادر بزرگ‌تر با کوچک‌ترها مرتب صحبت مى‌کنند. بچه‌هائى که والدين با آنها مأنوس و مشغول مى‌شوند و با آنها بيشتر حرف مى‌زنند زودتر از اطفالى به حرف مى‌آيند که بيشتر تنها هستند و کسى با آنان هم صبحت نيست. در اين عصر بچه‌اى که با او به زبان کامل صبحت شود، بهتر از طفلى که دربارهٔ او اين امر اهمال شده باشد حرف مى‌زند و اين تناسب به هفت برابر مى‌رسد.


اطفالى که در پيشبرد تکلم آنها سهل‌انگارى بشود، در ساير موارد تکامل روحى آنها نيز اثر مى‌گذارد و بعدها اين عقب ماندگى در مدرسه و کلاس درس آشکار مى‌گردد. آمادگيِ فهميدنِ ”صحبت“ براى کليهٔ اطفال بيشتر از استعداد صحبت کردن است و اين مسئله در نزد ما بزرگ‌ترها نيز به همين منوال است يعنى، معناى لغات و عبارات بسيارى را مى‌فهميم در حالى‌که در مکالمهٔ روزمره ما کمتر از آنها استفاده مى‌کنيم.

تکامل تکلم

مثل ساير موارد تکامل، در اين زمينه نيز کودک با حالت پيشرفت به جلو مى‌رود. نوزاد تازه متولد شده مى‌تواند فقط فرياد بکشد. او دو تا سه ماهگى طفل شروع مى‌کند به زبان خود ”لالا“ گفتن. طولى نمى‌کشد که اين صداها معانى مختلف پيدا مى‌کند و ما مى‌توانيم منظور او را بفهميم. او سعى مى‌کند با اين صداها چيزى بگويد. بنابراين توسط تکلم، اولين ارتباط را با انسان ديگر برقرار مى‌کند. و بدين ترتيب قدم اصلى و اساسى در جهت تکامل روحى طفل در اين زمينه برداشته مى‌شود.


در اواخر يک سالگى او هر چيز ديگر را تميز مى‌دهد. بنابراين براى اشياء و اعمال مختلف به زبان خود کلمه‌اى را تکرار مى‌کند مثلاً براى سگ ”واق واق“ براى ساعت ”تيک تاک“ و براى غذا ”قاقا“. اين کلمات معمولاً با اختلافات جزئى بين‌المللى شده است.


زمان اين نحوهٔ تکلم مدتى طول مى‌کشد. از يک سالگى به بعد طفل شروع مى‌کند که درست حرف بزند. اما اتفاق مى‌افتد که اولين کلمه‌هاى ساده را که ياد گرفته مجدداً فراموش کند. در اواخر دو سالگى طفل اسامى اشيائى را که مى‌بيند مى‌پرسد. حجم لغات تازه‌اى که ياد مى‌گيرد روز به روز زيادتر مى‌شود. اولين جمله‌بندى‌ها آغاز مى‌گردد. به‌زودى فرزند شما ياد مى‌گيرد که خواست‌ها و احتياجات خود را بيان کند. اکنون او احتياج به کمک بزرگ‌ترها دارد. از شما مى‌آموزد که هر چيزى چه ناميده مى‌شود و هر اسمى به چه چيزى تعلق دارد. و سپس روزى مى‌رسد که در آن طفل شما براى اولين بار واقعه‌اى را تعريف مى‌کند.


روزى دختر دو سالهٔ من وقتى از گردش بيرون شهر به خانه آمد با حرارت و هيجان چنين تعريف کرد: ”گاگا هام هام، گاگا هام هام“ .


او مى‌خواست بگويد که اردک‌ها را ديده که مى‌چريده‌اند. اين تعريف‌هاى اوليه به ما نشان مى‌دهند که طفل مى‌تواند خاطرات را ضبط کند و آن را براى انسان ديگرى بازگو نمايد. از اين زمان به بعد ديگر سريع پيش مى‌رود. در ابتدا طفل با کلمات بازى مى‌کند همانطورى که با اشياء اين عمل را انجام مى‌دهد. او آنها را برمى‌گرداند و از هر طرف مى‌چرخاند تا ببيند چقدر مى‌تواند از آنها استفاده کند. در اين عمل او هجاها را مرتب مى‌کند که بتواند قافيه بسازد و به طريق مکانيکى سعى مى‌کند جمله درست کند. و بدين ترتيب فراگيرى لغات و ابيات را توسعه مى‌دهد. و علاوه بر آن فرزند شما کشف مى‌کند که توسط حرف زدن بهتر مى‌تواند مقصود خود را بيان کند تا با نشان دادن و لالا گفتن.


البته صحبت کردن او هنوز بدون اشتباه نيست. گوش‌هاى او هنوز آنقدر حساس نيست که بين صداهاى متشابه فرق بگذارد. و دقت او هنوز کامل نيست. قدرت ضبط خاطره در او هنوز ناکامل است. و به‌طور کلى قدرت تکلم او هنوز متعادل نيست مثل راه رفتن او در آغاز؛ بدين جهت کلمات ناقص ادا مى‌شوند به‌‌طورى که مضحک بگوش مى‌رسد. اما اين اشتباه را شما مرتکب نشويد که کلمات ناقص او را تکرار کنيد. و فايده‌اى هم ندارد که بخواهيد کلمات او را اصلاح کنيد، کمى صبر داشته باشيد به‌زودى زمانى مى‌رسد که طفل شما شخصاً آرزو دارد که درست صحبت کند و حتى شروع مى‌کند از شما بپرسد که چطور مى‌تواند کلمات را صحيح تلفظ کند. از اين تاريخ مى‌توانيد گاه‌گاهى اشتباهات وى را به او تذکر دهيد اما نبايد شدت عمل به خرج دهيد و از بچه زياد توقع داشته باشيد. و اگر خيلى سخت‌گير باشيد و مرتب وقتى صحبت مى‌کند اشتباهات او را گوشتزد نمائيد اين خطر وجود دارد که دچار لکنت زبان شود.


چون در اين سن زير بناى صبحت کردن درست و بدون غلط پايه‌گذارى مى‌شود پس سعى کنيد با فرزندتان به زبان مادرى صحيح و کامل صحبت کنيد. به‌طور کلى با طفل زياد حرف بزنيد براى وى تعريف کنيد و براى او کتاب بخوانيد و در ضمن بگذاريد او نيز عقل و هوش و طرز صحبت کردن او نقش بسزائى دارند. طفلى که با او کمتر صحبت مى‌شود و کمتر به حرف وى گوش مى‌دهند بعدها در مدرسه و در اجتماع کمبود خواهد داشت.


در هر کشورى معمولاً در نواحى مختلف آن، زبان‌هاى محلى وجود دارد و طفل نيز بايد بتواند به زبان محلى زادگاه خود صحبت کند. ولى اين موضوع را فراموش نکنيد همين قدر که کودکى بتواند از خانه خارج و در اجتماع وارد شود خواهد توانست به سرعت زبان محلى را فرا گيرد. در حالى‌که اگر در اوان کودکى زبان رسمى کشور خود را درست و کامل نياموزد وقتى بزرگ‌تر شد فراگرفتن آن براى وى مشکل خواهد بود.


در ابتدا گنجينهٔ لغاتى که طفل ياد گرفته از اسامى تجاوز نمى‌کند. چند ماه بعد ”افعال“ بدان اضافه مى‌شود سپس صفت‌ها و بالاخره کلمات اضافى که مى‌توان با کمک آنها جمله ساخت. کليهٔ کلماتى که طفل تا دو سالگى به‌کار مى‌برد خيلى خشک است. از اين سن شروع مى‌کند که آنها را به نحو مطلوب‌تر ادا نمايد، و تا سن پنج سالگى هنوز به قدر کافى در آن اشتباه وجود دارد، جمله‌بندى نيز به‌تدريج پيش مى‌رود. در زمينهٔ تکلّم نيز گاهى کودکان از خود ابتکاراتى نشان مى‌دهند. مثلاً طفل دو ساله‌اى هنگامى که براى اولين بار فوارهٔ آبى را ديده بود فرياد زد: ”مادر! يک درخت آبي!“

پرسش‌ها

به محض اينکه طفل شما بتواند صبحت کند سؤالات شروع مى‌شود. در دوران طفوليت مى‌توان حدود چهار سالگى را دوران ”پرسش‌ها“ ناميد. اولين پرسش‌ها بعد از دو سالگى آغاز مى‌گردد، و اولين آنها عبارتند از: ”آن کجاست؟“ بعداً سؤال ”اين چيست؟“ مطرح مى‌شود زيرا او مى‌خواهد اشياء را بشناسد و اسامى آنها را ياد بگيرد. و بعد که کمى بزرگ‌تر و عاقل‌تر مى‌شود مى‌پرسد: ”چرا؟“


پرسش‌هاى اطفال داراى اهميت هستند زيرا بدين وسيله مى‌توان فهميد که قواى روحى آنان بيدار شده است. و اشتياق آنان را براى فراگيرى نشان مى‌دهد. از نحوهٔ سؤالات فرزندتان به طرز تفکر او پى مى‌بريد. کسى که با دقت به اين پرسش‌ها گوش فرا دهد و خود را با اين سؤالات مشغول سازد کار جالبى را شاهد خواهد بود. البته اين مستلزم صبر و حوصلهٔ بسيار است که هر بار دقت به سؤال گوش کند و پاسخ درست بدهد. زيرا اول بايد دربارهٔ پرسش فکر کرد و سپس جوابى داد که در خور فهم کودک باشد. فقط از طريق پاسخ‌هاى شما است که فرزند شما مى‌تواند چيزى را در اين دنيا بياموزد و به تکامل روحى خود ادامه بدهد. گاهى اما کودکان پرسش‌ها را وسيله قرار مى‌دهند که بتوانند مادر را با خود مشغول سازند. در اين صورت با پاسخ‌هاى زير آنان را متوجه سازيد: ”اينقدر کوچک هستى که اين را نمى‌داني؟“، ”درست فکر کن حتماً جواب آن را مى‌دانى“.


اگر کودک سؤالى مطرح کرد و شما جواب آن را نمى‌دانيد چکار مى‌کنيد؟ بسيارى از والدين از اين مسئله وحشت دارند و تصور مى‌کنند اگر نتوانند به سؤال فرزند خود پاسخ گويند قدرت خود را در برابر او از دست مى‌دهند. در حالى‌که هيچ اتفاقى نمى‌افتد اگر با آرامش به او بگوئيد ”من هم آن را نمى‌دانم، وقتى بزرگ‌تر شدى به مدرسه رفتى آنجا همهٔ چيزهائى که الان نمى‌دانى خواهى آموخت“. گاهى در سنين کودکى سؤالات بسيار پيچيدهٔ فلسفى و مذهبى مطرح مى‌کنند. مثلاً ”مادر! وقتى روزها و روزها و روزها همه تمام شد، بعد چه مى‌شود؟“ و يا ”مادر! پشت همهٔ ستاره‌هاى آسمان چى هست؟ چه کسى همهٔ اين‌ها را خلق کرده است يعنى آدم‌ها، حيوانات، خانه‌ها و بقيه را؟“، ”مادر! وقتى يک پرندهٔ کوچک مى‌ميرد، آن را براى هميشهٔ هميشهٔ هميشه مرده است و ديگر هرگز زنده نمى‌شود؟“ و از اين قبيل.