فرزند ما بايد بتواند استعدادها و توانائىهاى خود را شکوفا سازد زيرا در اين سنين طفل خصوصيات پنهانى خود را آشکار مىسازد؛ حتى گاهى به نحوى است که مىتوان فهميد او در آينده چه خواهد شد. او به آزادى زياد احتياج دارد. او بايد مطابق فکر و احساس خود بازى کند. او بايد حرکت کند و جست و خيز نمايد، و بتواند با اطفال ديگر معاشرت کند. واضح است که آزادى بدون محدوديت ممکن نيست. زيرا طفل بايد وارد دنياى زندگى بشود. او بايد بياموزد که به احتياجات ساير انسانها نيز توجه کند. گاهى براى سلامت خود طفل، مجبوريم او را محدود نمائيم. بهعنوان مثال در نحوهٔ اجراء تغذيهٔ صحيح و يا براى جلوگيرى از خطرات (در خيابان، ترافيک و غيره). بهعلاوه هر طفلى بايد ياد بگيرد که بعضى چيزها را نمىتوان براى وى فراهم کرد و يا اصولاً بعضى کارها را نبايد انجام بدهد. يا غيرممکن است که هرچيز را براى وى مهيا سازيم.
اگر نکات بالا را رعايت نکنيم طفل خود را در اجتماع، در مدرسه و بعدها در کار و حرفه بسيار بد تربيت کردهايم. يک طفل لوس و بدتربيت شده نه تنها فقط براى اطرافيان خود غيرقابل تحمل است، بلکه خود نيز صحيح تکامل نمىيابد. اطباء مجرب اطفال به تجربه دريافتهاند که کودکان مبتلا به ناراحتىهاى روانى آنانى هستند که در سنين خردسالى بسيار بىتوجه تربيت شدهاند. قوانين کلى ما از اين قرار است:
- آزادى هر چقدر که ممکن است!
- محدوديت فقط هنگامى که حتماً لازم است.
- تا مىتوانيد بگوئيد بله، بهندرت نه بگوئيد!
- هنر تربيت کردن در انتخاب راه درستى است حد وسطِ اجابت کردن را رد کردن.