نمایش‌ می‌تواند از سالن‌ انتظار و با ترنم‌ قره‌نی‌ِ نوازنده‌، که‌ پسرک‌ عصاکش‌ اوست‌، آغاز شود. بهتر است‌ پس‌ از چند حرکت‌ آکروباتیک‌، پسرک‌ کاسه‌ای‌ بگرداند یا بروشورهای‌ نمایش‌ را توزیع‌ کند و آنگاه‌ با راهنمایی‌ او درهای‌ سالن‌ باز شوند. نابینا درمعبر ورود جمعیت‌ همچنان‌ بنوازد و پس‌ از ورود آخرین‌ تماشاگر، این‌ دو نیز وارد سالن‌ و صحنه‌ نمایش‌ شوند.<br /> صحنه‌:<br /> خیابانی‌ در اواخر شب‌. روبه‌رو دهانه‌ پاساژی‌ که‌ در تاریک و روشن‌ انتهای‌ آن‌ کرکرهٔ‌ بسته‌ مغازه‌ای‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. چپ‌ و راست‌، کرکره بسته‌ مغازه‌ها، تابلوها و نئون‌ها، که‌ هرازگاه، نوری‌ که‌ تداعی‌کننده گذر اتومبیل‌هاست‌ بر آنها می‌تابد.<br /> نوازنده‌ و پسرک‌ وارد می‌شوند. در حین‌ عبور، نوازنده‌ با انگشت‌ تلنگری‌ به‌ سر پسرک‌ می‌زند، پسرک قهقهه‌ سر داده‌ و می‌گریزد. نوازنده‌ دوباره‌ می‌نوازد و هر دو خارج‌ می‌شوند. لحظه‌ای‌ بعد پیرمردی‌ که‌ ساک‌ کوچکی‌ در بغل‌ دارد، از تاریکی‌ پاساژ بیرون‌ آمده‌ و مسیر رفتن‌ آنها را می‌نگرد. دوباره‌ به‌ تاریکی‌ باز می‌گردد. کمی‌ بعد مرد جوانی‌ وارد می‌شود. با تردید اطراف‌ را می‌نگرد، داخل‌ پاساژ سرک‌ می‌کشد و به‌ دوردست‌ خیابان‌ چشم‌ می‌دوزد...

فایل(های) الحاقی

سی اسفند سال کبیسه 30 esfande sale kabise.htm 86 KB text/plain