آپارتمانی در یک مجتمع مسکونی، روز:<br /> مردی کور با سن متوسط، از تاریکی اتاقی در آپارتمان مسکونی‌اش، که در طبقه هفدهم یک برج بلند در وسط تهران قرار دارد، خود را به هال می‌رساند و پرده‌هایی را که پنجره‌های آپارتمان را پوشانده‌اند، کنار می‌زند. نور به داخل تاریکی آپارتمان می‌ریزد.<br /> مرد رو به شهر می‌ایستد و با آن که چشم ندارد، گویی ایستاده است تا شهر را ببیند. پس از لحظه‌ای پنجره را می‌گشاید. صدای شهر پر از ازدحام به داخل می‌ریزد. مرد ریه‌هایش را از هوا پر می‌کند و از پنجره رو می‌گرداند و شلوار و کتش را می‌یابد و می‌پوشد و همزمان زنش را صدا می‌کند.

فایل(های) الحاقی

فراموشی faramoshi.doc 189 KB application/octet-stream