این قصه‌ای درباره الویس پریسلی نیست. بلکه داستانی درباره چاکی والاش و من و زن چاک یعنی کاروله. کارول باید همسر من می‌شد اما بعضی وقت‌ها کارها اون طور که باید پیش نمی‌ره به همین دلیل هم اون زن چاک شد.<br /> کارول درست بعد از سال آخر دبیرستان استیمسون حامله شد. درسته که من و کارول از سال هشتم حتی یه قرار هم با هم نگذاشته بودیم اما در هر صورت باهاش عروسی می‌کردم. هر چند برنامه‌هایی داشتم مثل این که می‌خواستم به مدرسه حسابداری برم و می‌دونستم که بچه نمی‌تونه مال‌ من باشه. حتی در سال‌های پایین دبیرستان اینقدر آقا بودم که نگذارم چنین اتفاقی بیفته. اما چاکی اینطور نبود. کارول قبول کرد که بچه مال چاکه و با اون عروسی کرد...

فایل(های) الحاقی

تقلید از اویس taghlid az elvis.htm 27 KB text/plain