در همان نخستین دیدار، حضور مرا جذب کرد، همان بار که در نمایشگاه طرح‌هایم در استودیوی آقای دی در حالی که شی‌ای نقره‌ای را در گردنت لمس کردی به سویم آمدی و پرسیدی: آیا می‌توانم برخی از این تابلوها را در مدرسه‌ام نمایش بدهم؟<br /> موافقت کردم، و هرچه صحبت ما بیشتر ادامه می‌یافت احساس من بهتر و بهتر می‌شد هنگامی‌ که برای نخستین بار به خانهٔ تو آمدم، احساس کردم فضای اطاق ـ آن کتاب‌ها، آن شیوهٔ تزئین خانه ـ تطابقی ژرف با من دارد...

فایل(های) الحاقی

نامه‌های عاشقانهٔ یک پیامبر nameha.pdf 480 KB application/pdf