نویسنده: حمیدرضا مظاهری سیف
حقیقت انسان به روح اوست و روح، ساکن عالم غیب است؛ از این رو، روح اگر چه اکنون در جهان ملموس مادی، هم آغوش تن خاکی به سرمی برد؛ اما ناآرام و جویای اصل خود و خواهان بازگشت به وطن خویش در عالم ملکوت است. از همین جاست که میل به خیال و توهم برای تصویر پردازی عالمی دیگر، او را به خلق آثاری تخیلی و رؤیایی ازدنیایی مرموز، اسرارآمیز و ناشناخته واداشته. <br /> کوئیلو نیز مانند میلیونها نفر انسان عصر مدرن، آوای روح را در فراق از وطن خویش شنیده و از معدود کسانی است که آن را جدی گرفته و برای التیام درد هجران کاری کرده است؛ ولی ای کاش، او هم مانند میلیاردها بشری که ناله روح را میشنوند و کاری نمیکنند، خاموش میماند و دست به کاری نمیزد؛ ای کاش، نام خدا و یاد عالم غیب، از راه آثار او به فرهنگ عمومی انسان امروزی باز نمیگشت و ای کاش، نویسندهای چیرهدست نبود یا دست کم از خدا و معنویت نمینوشت، زیرا این خدایی که در آثار کوئیلو زنده شده، همان خدای ناتوان و خطاکاری است که در آثار نیچه مرد و رابطه با عالم غیبی که به نام جادو مطرح میکند، همان خرافات و توهماتی است که در دوران رنسانس، مردمان را از دینداری و معنویتگرایی، ملول و رمیده ساخت. <br /> کوئیلو می کوشد، با طرح مسئله سحر و جادو، به مصاف با نیازهای معنوی بشر برود. به گمان او، اگر بعدی جادویی و سحرآمیز به زندگی بیفزاییم، مشکل ارزش و معنای زندگی حل میشود و شور و نشاط به زندگی پوچ غمزدگان تمدن غرب باز میگردد. <br /> در این نوشتار نویسنده کوشیده است تا چیستی سحر و جادو را در اندیشه و آثار کوئیلو باز کاود و نسبت آن را معنای زندگی بیابد و کاستیها و کژیهای اندیشه او را بررسی نماید.
فایل(های) الحاقی
افسانه معنویت در ادبیات کوئیلو | afsaneh manaviat.exe | 539 KB | application/octet-stream |