فید این<br /> نوشته ای بر پرده ظاهر می شود:<br /> “ای جوان در جوانی شادمانه بزی …” - کتاب جامعه سلیمان،عهد عتیق<br /> صدای یک هواپیمای سی- 130 به گوش می رسد که غرش کنان از بالای سر ما می گذرد. قطع ناگهانی به:<br /> خارجی – باند – اردوگاه – ویتنام – روز<br /> همچنانکه هواپیمای سی-130 متوقف می شود، درِ آن، از بالا رو به پائین باز می شود. یک باند فرود گرم و خاک گرفته ، جایی در ویتنام. بنظر نمی آید زیر آفتاب ظهر جانداری نای حرکت داشته باشد.<br /> عنوان بندی فیلم شروع می شود.<br /> ده دوازده سرباز تازه به خدمت فراخوانده شده از هواپیما پیاده می شوند، کوله پشتی های شان را هم از هواپیما پائین می آورند. طوری به دور و بر نگاه می کنند که تنها تازه وارد ها می توانند نگاه کنند. مو های سرشان به دقت اصلاح شده و لباس کار نظامی سبز رنگ شان کاملا اندازه شان است. <br /> کریس تیلر یکی از آنها ست. تصویر درشتی از او می بینیم. دارد به وسیله نقلیه ای که در حالیکه برانکارد هایی را یدک می کشد؛ از راه می رسد، نگاه می کند. … تقریبا 21 ساله است. در ویتنام به این جور جوانها “گوشت تازه” می گویند. گوشت صورتش که هنوز از هرم آفتاب نسوخته محکم و کشیده است. چهره اش حیران و بیگناه بنظر می آید و چشمهایش دنبال حقیقت می گردد.<br /> حالا نگاه آن چشمها به کیسه های پلاستیکی محتوی جسد می افتد که یدک کشها آنها را جا به جا می کنند. دو سرباز جنازه ها را در هواپیما بار می زنند. مگسها – صد ها مگس – اطراف جنازه ها پرپر می زنند و ویز ویز می کنند. حضور مگسها معلوم می کند که کیسه ها چه چیزی را در خود جا داده اند.

فایل(های) الحاقی

جوخه jookhe.htm 813 KB text/plain