هر یک از ارباب ملل و نحل را به راهی گام مینهند و میروند تا چیزی شوند یا چیزی بیابند یا به جائی رسند. صوفی راهی را میرود تا نباشد خود را گم کند و در دوست فنا شود. خواجه عبدالله انصاری فرمایند: ”الهی نیستی، همه را مصیبت است و مرا غنیمت“<br /> پس آنکه در طریق عشق قدم میگذارد که به مقامهائی نائل آید اولین گام را کج نهاده است.<br /> مولوی حکایتی زیبا دارد که میفرماید: <br /> ”عاشقی در خانه معشوق را بزد. معشوق پرسید کیستی؟ گفت منم عاشق تو. معشوق گفت برو که عاشق نهای. سالی چند بگذشت دیگر باره عاشق آمد و در خانهٔ معشوق بکوفت و معشوق گفت: کهای؟ عاشق گفت: توئی. معشوق جواب داد: اکنون درآی که درست آمدهای“...
فایل(های) الحاقی
راه صوفی | rahe sofi.pdf | 111 KB | application/pdf |