
باغبان سمج باغ مدام در گوش نویسنده این حرف را تکرار می کند که درخت گلابی قهر کرده است اما نویسنده حواسش در پی یافتن موضوعی برای نوستن است و توجه نمی کند . او کم کم در خاطرات نوجوانی اش غرق میشود و روزگاری را به یاد می آورد که با دختری به نام میمچه عشق میورزید .
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است