مجسمه برنجى
مجسمه برنجى

ته ستونهاي ساساني و سنگ نگاره‌هاي طاق‌بستان كرمانشاه
ته ستونهاي ساساني و سنگ نگاره‌هاي طاق‌بستان كرمانشاه

درخت زندگي، سنگ نگاره‌هاي طاق‌بستان- كرمانشاه
درخت زندگي، سنگ نگاره‌هاي طاق‌بستان- كرمانشاه

متجاوز از سى ‌نقش‌برجسته متعلق به عهد ساسانى بر صخره‌هايى در منطقه فارس کشف شده‌اند. نقوش اوليه عهد ساسانى مانند نقش‌برجستهٔ فيروزآباد که در آن غلبه اردشير بر اردوان پنجم نشان داده شده است، داراى خشونت و عارى از جزئيات لطيف مى‌باشد. کم‌کم اين اشکال داراى حجم مى‌شوند و به جزئيات توجه مى‌شود. مهم‌ترين نقش‌برجسته‌ها يکى در نقش رستم است و نيز در بيشاپور، طاق‌بستان و يکى در خوزستان و ديگرى در سلماس در آذربايجان.


نقش برجسته از يک صحنه

تفئيض،اردشير دوم(83-379 م.) در طاق بستان

نزديک کرمانشاه
نقش برجسته از يک صحنه تفئيض،اردشير دوم(83-379 م.) در طاق بستان نزديک کرمانشاه

هنر نقش‌برجستهٔ ساسانى به صورت مستقل و همه جانبى نيز وجود داشته؛ مانند قطعاتى از يک تنديس غول‌پيکر از پادشاه که در غار بيرون بيشاپور قرار دارد و يا تنديس‌هاى چندجانبى و گروهى در طاق‌بستان.


هنر نقش‌برجسته درزمان بهرام اول به اوج خود رسيد. صحنهٔ اعطاى منصب از طرف اين پاه در بيشاپور عالى‌ترين اثر ساسانى و ايرانى است. در قرن چهارم ميلادى اين هنر روز به زوال رفت.


پيکرتراشى صخره‌اى ساسانى داراى ارزش‌هاى جادويى و مذهبى نيز بود. درونمايه و مضمون نقش‌برجسته‌ها تا حدودى ثابت است و هدف آن باشکوه جلوه دادن جنبه الهى شاه است که قدرتش را از اهورا مزدا دريافت مى‌کند و همچون خدا در مبارزه عليه شد پيروز است.


در اکثر آنها صحنه‌هاى اعطاء و تعويض و نيز پيروزى‌ها و صحنه‌هاى دفاع شاه از خانواده‌اش ديده مى‌شود و همچنين تاج‌گذارى و شکارهاى سلطنتي، مراسم پذيرايى از جمله، موضوعات آنهاست. ترکيب بعدى و تقارن پيکره‌ها و اندازهٔ غول‌پيکر شاه که بر فراز همه و حتى گاهى بر فراز الهه‌اى در صحنه قرار گرفته است.


در نقش رجب نزديک استخر پيکره‌هاى زيادى به‌چشم مى‌خورد و مراسم اعطاى قدرت شاهى اردشير را نشان مى‌دهد. همان نوع صحنه در نقش رستم نيز در صخرهٔ بلندى کنده‌کارى شده است. از موضوعات کار مى‌شده و در حاشيهٔ آن در چارچوبى منقوش سپاه ايران در يکسو و سپاه مغلوب همراه غنائم و باج و خراج در طرف ديگر به‌چشم مى‌خورد؛ نقش‌برجسته‌هاى پيروزى در بيشاپور، در داراب، در پايين مقبره داريوش در نقش رستم و در نقش رجب حاوى اين موضوعات است.


کيفيت برجسته‌کارى پيکره‌اى در زمان سلطنت بهرام دوم سطح عالى خود نگهداشت و بهرام دستور داد تا چهره خود و خانواده‌اش را در نقش‌برجسته‌ها و مسکوکات تعبيه کنند. يکى از نقش‌برجسته‌هاى مرتفع رستم که زيباترين اثر هنرى عصر ساسانى است، از آثار بزرگ اين دوران است.


نقش‌برجسته‌هايى نيز در منطقهٔ طاق‌بستان به موازات سواحل يک درياچهٔ مصنوعى وجود داشته، در جائى‌که قطعاتى از آثار مجسمه پيدا شده، درغارهايى با اندازه‌هاى مختلف و بر روى صخره‌هاى نزديک آنها کنده‌کارى شده‌اند.


آخرين نقش‌برجسته‌هاى ساسانى در غار بزرگ طاق‌بستان و در کنار غار نقش‌برجسته‌هاى شاپور سوم قرار دارد. نماى پيشين غار حالت ايوانى دارد؛ ولى عناصر غربى آن طبق عناصر سنتى ايرانى است. ديوار عقبى غار دو منطقهٔ جدا دارد. ديوارهاى جانبى ايوان دو تا نقش‌برجستهٔ بزرگ دو شکار سلطنتى را نشان مى‌دهد. در ديوار سمت راست غار صحنهٔ شکار گوزن و در ديوار سمت چپ، شکار گراز تصوير شده است.


از ويژگى‌هاى برجسته‌کارى دوره ساسانى در پيکره‌ها، صورت‌هاى نيمرخ و يا نيمرخ حجم‌نما بود. کل تنه از روبه‌رو نشاه داده مى‌شد، ولى سر در حالت نيمرخ قرار داشته؛ در اين دوره به تصاوير سه-چهارم و يا تمام‌رخ نيز علاقه نشان داده شده است.


پيکرتراشى با گچ نيز در تزئينات داخلى بکار مى‌رفت. اين نوع تزيين بسيار رنگين بود و حدفاصل نقاشى و برجسته‌کارى به‌شمار مى‌رود.


خاورشناسان نقوش‌برجستهٔ ساسانى را که در حقيقت ثبت وقايع تاريخى روى سنگ است و در ايران سابقه‌اى طولانى داشته، تقليدى از نقش‌برجسته‌هاى رومى مى‌دانند.


به طور کلى شبيه‌سازي، تجسم البسه، طرح دقيق و نزديکى به طبيعت، مشخصاتى است که هر ساسانى را ممتاز مى‌نمايد.


از نقاشى دورهٔ ساسانى اطلاع چندانى در دست نيست. نقاشى ديوارى على‌الخصوص از قرن چهارم ميلادى به بعد در بين ساسانيان رواج تام داشته است. از نقاشى‌هاى ديوارى آن دوره نيز اطلاعى در دست نيست. قطعه‌اى از يک فرسک عظيم همراه با صحنهٔ شکار در شوش از نظر زمانى احتمالاً به نيمهٔ اول قرن چهارم ميلادى تعلق دارد. در اين اثر رنگ‌ها بدون سايه و روشن و تخت است و پيکره‌ها با خطوط سياه مشخص شده‌اند. اين فرسک از بخش‌هايى ناپيوسته تشکيل شده است. قطعاتى نيز در ايوان کرخه با کيفيت پايين به‌دست آمده که احتمالاً متعلق به دورهٔ سلطنت شاپور دوم مى‌باشد. چند اثر در تيسفون و دامغان کشف شده است. ظاهراً آتشگاه‌هاى اين دوران نيز با نقاشى‌ تزيين شده است.


قصرهاى ساسانى ابتدا با سنگ‌هاى حجارى شده مزين مى‌گرديد و بعد با نقاشيظ (شبيه فرسک) تزيين مى‌شده است. اين نقاشى‌هاى ديوارى روى گچ ديوار انجام مى‌گرديده است.


از تحقيقات باستان‌شناسى در مقر ساسانى در ايوان کرخه بر مى‌آيد که کف ايوان‌ها با موزائيک فرش مى‌شده و قطعاتى از اين موزائيک‌ها در قصر بيشاپور به‌دست آمده است.


در مورد موزائيک اطلاعات بيشتر از روى منابع بدست آمده تا خود آثار باستان‌شناسى در قرن ششم م، بخش بالايى ديوارها با موزائيک پوشانده مى‌شد. موزائيک‌هاى کف در سرتاسر جهان يونان-روم متداول بود. موضوع در اين آثار در وسط قرار مى‌گرفت؛ اماموزائيک‌هاى بيشاپور در مقايسه با آنها محدود به حاشيه وسيع لبه موزائيک مى‌شد و در وسط موزائيک، تاوه‌هاى سنگى حاتم‌کارى گشته است.


در ايوان هم موزائيک‌ها در دو جانب قرار مى‌گرفت. از موزائيک‌هاى دربارى قطعات بيشترى باقى نمانده است.