در تمدن‌هاى دورهٔ باستان، از اسب ـ اين چهارپاى سربلند و تيزپا ـ بسيار استفاده مى‌شده و به‌ويژه در جنگ‌ها و لشکرکشى‌ها، اسب عامل اصلى بوده است.


در جنگ‌هاى باستان، هر يک از دو لشکر که اسب بيشترى در اختيار داشت و بهتر مى‌توانست از آن استفاده کند، امکان بيشترى براى پيروز شدن داشت.


با اختراع چرخ و به‌وجود آمدن ارابه، وجود اسب در کشيدن ارابه اهميت بيشترى يافت. در ارتش فرعون مصر، ارابه‌هاى جنگى نقش اصلى را داشتند. در اين ارابه‌هاى سبک ولى محکم، جنگجويان مى‌ايستادند و در همان حال حرکت به تيراندازى و پرتاب نيزه مى‌پرداختند.


قدرت تمدن پارت مديون چابک‌سواران آن بود. مهارت جنگاوران اسب‌سوار پارتي، در دنياى باستان، زبانزد بود. سواران پارتى مى‌توانستند در همان حال که تاخت و تاز مى‌کنند از پشت اسب با تير و کمان‌هاى خود با دقت کمال تيراندازى کنند.


در نزد ايرانيان باستان، اسب به‌قدرى محترم بود که کلمهٔ اسب را به نام خود مى‌افزودند، همچون: تهماسب، جاماسب، لهراسب، گرشاسب، ارجاسب، گشتاسب.


به‌دليل همين توجه و اهميت است که اسب در زبان فارسي، نام‌هاى مختلفى هم دارد. همچون: توسن، سمند، بارگي، بادپا، تيزتک، تکاور، بلندپاي، راهوار و...


بعد از ورود اسلام به ايران، به‌دليل توجهى که دين اسلام به اين ورزش داشت اسب‌سوارى همچنان رونق خود را در سرزمين ما حفظ کرد.