جامعه روستائى مانند هر نظام اجتماعى ديگر، داراى کارکردهائى است. اين کارکردها بدين شرح‌ هستند:


ـ مهم‌ترين و اساسى‌ترين کارکرد جامعهٔ روستائى توليد مواد خوراکى و ساير مواد خام موردنياز جامعه است. از اين‌رو نظام شهرنشينى و ادامه حيات مردم شهرى متکى به تلاش‌هاى خلاق و فعاليت‌هاى توليد مردم روستائى است.


ـ علاوه بر توليد محصولات خوراکي، احتياج شهرها را تأمين کرده است. به‌عبارت ديگر در طى تاريخ مردم شهرى از روستاها برخاسته‌اند و به شهرها کوچ‌ کرده‌اند و اين جريان کوچ از روستاها به شهر احتمالاً در جامعه‌هائى که در پى امروزينه کردن خود هستند از اهميت بيشترى برخوردار است.


ـ يکى ديگر از کارکردهاى بارز جامنهٔ روستائى حفظ و نگهدارى منابع طبيعى است.


ـ جامعه‌هاى جديد روستائى که از آرامش و شرايط اقليمى مطلوبى برخوردار هستند. به‌تدريج مردم شهرنشين و به‌ويژه افراد متنفذ شهرى را به‌سوى خود مى‌کشند و بدين ترتيب به‌نوعى کارکرد نو دست مى‌يازند.


ـ هنگامى‌که بحران‌هاى اجتماعى رخ مى‌نمايد و زندگى در شهر ناميسر مى‌گردد ممکن است مردم به روستا بشتابند و از مصائبى که مراکز پرجمعيت را دست ميدهد برکنار بمانند.


متفکران اجتماعى و هم‌چنين جامعه‌شناسان کنونى همواره بين جامعه‌هاى شهرى و روستائى فرق گذارده‌اند و اختلافات اين دو را مورد مطالعه قرار داده‌اند و ويژگى‌هائى براى هر يک برشمرده‌اند.


برخى از ويژگى‌هاى جامعه روستائى بدين شرح‌ هستند:


ـ جامعه روستائى شامل گروهى از افراد انسانى است که به فعاليت کشاورزى و پرورش حيوانات اشتغال دارند. کشت‌کارى و گردآورى محصول و پرورش حيوانات، شغل يا حرفه‌اى روستائى است و در عين حال ملاک عمده‌اى براى تفکيک مردم روستائى از مردم شهرى است. بدين ترتيب ملاحظه مى‌کنيم که روستاشناسى چيزى جر شناخت و بررسى يک گروه شغلى و با حرفه کشاورزى نيست.


ـ مردم کشاورز به افتضاء ماهيت شغل خود معمولاً در محيطى آزاد عمر مى‌گذرانند و فعاليت مى‌کنند و از اين‌رو بيش از مردم شهرى با طبيعت و عواملى چون آب و خاک و آفتاب روبه‌رو هستند.


ـ طبيعت و مقتضيات کشاورزي، جامعه روستائى را از گسترش باز داشته است و آن را چه از نظر جمعيت و چه از لحاظ شماره سکونتگاه‌هاى روستائي، محدود گردانيده است.


کشت‌کاران همواره ناگزير بوده‌اند در کنار زمين مزروعى خود سُکنى گزينند و از کشت خود مراقبت کنند و حتى مسائل جديد کنونى نيز تغيير چندانى در اين وضع به‌عمل نياورده‌اند.


ـ يکى ديگر از تمايزات روستا از شهر مربوط به درجه تراکم جمعيت روستائى نسبت به بوم جغرافيائى آن است.


به‌عبارت ديگر نسبت توزيع جمعيت روستائى درست عکس توزيع جمعيت شهرى است.


ـ تجانس و يگانگى مردم روستائى يکى ديگر از ويژگى‌هاى جامعه روستائى است. روستائيان برخلاف شهرنشينان از نظر تنوعات فکرى و فرهنگى و نوع جهان‌بينى و الگوهاى رفتاري، همانندى بيشترى با يکديگر دارند. در حالى‌که شهرى‌ها در اين مقولات دستخوش عدم تجانس هستند و از الگوى واحدى پيروى نمى‌کنند.


ـ تفاوت ديگرى که جامعه روستائى را از جامعه شهرى باز مى‌شناساند سادگى ساخت جامعه روستائى است. بدين معنى که جامعه شهرى پيچيده‌تر از جامعه روستائى است و اين پيچيدگى عموماً به‌صورت طبقات اجتماعى و تفاوت‌هاى ديگر تجلّى مى‌کند. جامعه شهرى متضمن بخش‌هاى گوناگونى است که هر کدام عهده‌دار کارکرد مخصوصى است و هم‌چنين روابط پيچيده‌اى را شامل مى‌شود. از سوى ديگر نابرابرى‌هاى اقتصادى نيز در جامعه شهرى پيش از جامعه روستائى است.


ـ در نظام اجتماعى روستا شغل تنوع کافى ندارد و نقش‌هاى اجتماعى که افراد بر عهده مى‌گيرند. معدود است و در نتيجه تقسيم کار اجتماعى نيز دستخوش محدوديت است. نقش‌هاى اجتماعى افراد کمابيش شخصى و درهم آميخته است و از اين‌رو ممکن است فردى هم به کار کشاورزى و دامدارى دست زند و هم به صنايع دستى بپردازد.


ـ در جامعه شهرى تحرک اجتماعى بيش از جامعه روستائى است. تحرک اجتماعى انتقال از يک پايگاه است به پايگاه ديگر با تغيير ارزش اجتماعي. در جامعه روستائى ارزش و اعتبار افراد بيشتر موروثى و خانوادگى است تا کسبى و از اين‌رو تحرک اجتماعى به کُندى صورت مى‌گيرد.


ـ نظر به محدوديت روابط اجتماعى و آشنائى افراد با يکديگر مردم روستائى به‌ندرت موازين سنتى و هنجارهاى اجتماعى را نقض مى‌کنند و به ارتکاب جرايم دست مى‌يازند.


ـ نظام کنش متقابل اجتماعى مردم روستائى نيز ايشان را از شهرنشينان جدا مى‌کند. اين سخن به اين معنى است که چون جمعيت روستائى تراکم چندانى ندارد و نيز جامعه روستائى از تحرک اجتماعى شايانى برخوردار نيست، از اين‌رو هر فرد روستائى الزاماً با افراد معدودى تماس دارد و شماره برخوردهاى افراد با يکديگر بسيار معدود است و همين امر ضرورتاً بر نظام اجتماعى و فرهنگى روستا تأثير مى‌گذارد. براى شناخت سازمان اجتماعى روستا و مطالعه کارکرد آن، لازم است برخى از وجوه با جنبه‌هاى وابسته به اين سازمان اجتماعى عميقاً مورد پژوهش قرار گيرند. اين وجوه بدين شرح‌ هستند:


- نخست شرايط جغرافيائى و مختصات ارضى يا بوم‌شناسى روستا است. مثلاً بايد دريابيم چه عواملى نوع معينى بوم جغرافيائى و الگوى سکونت روستا را پديد آورده‌اند. بدين ترتيب مطالعه تأثير شرايط طبيعى اهميت مى‌يابد. بدون ترديد آب و خاک از شرايط ضرورى ظهور روستا به‌شمار مى‌روند و هستى روستا تابع متغيرى از اين شرايط حياتى است. هم‌چنين خاک به اقتضاء تنوعى که از لحاظ نرمى و سختى دارد. مى‌تواند شرايط گوناگونى بر بوم جغرافيائى و الگوى سکونت انسانى تحميل کند. به‌طورى که محققان دريافته‌اند، روستاهائى که در جلگه‌ها بنياد مى‌شوند در مجاورت يکديگر و به‌صورت گروهى پديد مى‌آيند، در حالى‌که در نقاط کوهستانى روستاها پراکنده هستند و از يکديگر فاصله دارند.


آب نيز در تأسيس روستا و تعيين الگوى سکونت نقش مهمى دارد. در حوزه‌هائى که زمين از سنگ‌هاى آهکى نفوذپذير تشکيل گرديده است، آب در عمق زمين قرار دارد و براى دستيابى بدان بايد به حفر چاه عميق دست زد و همين امر نيز ايجاب مى‌کند که سکونتگاه‌هاى انسانى مجاور يکديگر قرار گيرند. اما در حوزه‌هائى که به‌علت وجود صخره‌ها و سختى خاک، آب در سطح بالاترى قرار دارد و از اين‌رو در همه جا دسترس است. خانه‌هاى روستائى نيز پراکنده‌ هستند. از سوى ديگر ممکن است روستاها در امتداد جريان آب‌هائى که از قنات يا چشمه جارى مى‌شوند خانه‌هاى خود را بنياد کنند که در اين‌صورت وضع سکونت به‌صورت خطى درخواهد آمد. در حوزه مديترانه آب اهميت حياتى دارد و روستا عموماً در مجاورت چشمه‌ها و قنات‌ها ايجاد گرديده‌اند. در روستاهاى اين حوزه همه چيز تحت‌الشعاع و وجود آب است و براى اداره آبيارى تدابير مهمى اتخاذ گرديده‌اند و موازين و مقررات سختى پديد آمده‌اند.


اما در حوزه‌هاى مرطوب و پرآب اروپاى غربى به‌ندرت مى‌توان رابطه منظمى بين شرايط مربوط به آب و ترتيب سکونتگاه انسانى يافت. هم‌چنين در اروپاى غربى برخلاف حوزه مديترانه مقررات مربوط به آب چشم نمى‌خورد. اين نکته نيز قابل ذکر است که علاوه بر شرايط طبيعي، عوامل اجتماعى و فرهنگى نيز در بوم جغرافيائى روستا تأثير مى‌گذارند. سکونتگاه‌هاى روستائى الزاماً از ساختمان‌هاى شهرى متفاوت‌ هستند و به اقتضاء نيازهاى خاص جامعه روستائى ايجاد گرديده خانه‌هاى روستائى داراى کارکردهاى مشخص هستند و چون افراد روستائى به‌کارهائى مانند کشاورزى و دامدارى و کارهاى دستى مى‌پردازند، از اين‌رو ضرورتاً به انبار علوفه و کارگاه صنايع دستى و جائى براى نگهدارى حيوانات نيز احتياج دارند. هم‌چنين نوع مصالحى که در ساختمان‌هاى روستائى مورد استفاده قرار مى‌گيرند و الگوى معمارى روستائى ضرورتاً تابع امکانات بوم‌شناسى و موافق شرايط اقليمى است.


مثلاً چون در روستاهاى کويرى ايران به سنگ و چوب دسترسى نيست ضرورتاً مصالح عمده بناهاى اين‌ حوزه از خشت است. سقف‌ها نيز ضربى هستند. از سوى ديگر روستاهاى شمالى ايران که ميزان ريزش باران است و درخت کافى وجود دارد، سکونتگاه‌هاى روستائى را عمدتاً از چوب و مصالح ديگر چون سفال مى‌سازند.