از ديرباز عشاير اليکائي، اصانلو و کنى در منطقه شمال سمنان و هم‌چنين طوايف پروري، طرودي، اختري، هداوند، در شمال‌غربى اين استان زندگى کرده‌اند. ايلات و طوايف اين استان تابستان و فصل ييلاق را در مناطق مهدى شهر و بلندى‌هاى شاهرود و کوه‌هاى اطراف تهران مى‌گذرانند و قشلاق را در قزقان چاى لار، فيروزکوه و حواشى کوير سمنان مى‌گذرانند و تا حوالى شمالى طبس نيز پيش مى‌روند. در ۱۳۶۶ جمعيت ايلات اين استان در دوره ييلاقى ۱۰،۴۴۷ نفر و در دوره قشلاقى ۱۴،۶۸۹ نفر بود.


بافتن جاجيم، پلاس، قالي، سياه‌چادر، نمد و برک ميان آنان رواج دارد. زبان آنها گويش سنگسري، اليکائي، ترکي، عربى و سمنانى است. عده‌اى از اين عشاير ساکن شده‌اند.

سنگسرى‌ها

موقعيت متمايزى دارند، اينان که به لهجه‌اى از نوع لهجه‌هاى مازندارانى سخن مى‌گويند، از يک قرن پيش با نيسو، به‌صورت يک ايل شهرى ـ شبانى درآمده‌اند. دو امر در موفقيت آنان در چگونگى استحاله آنان از اهالى يک شهر کوچک به توانگرترين و نيرومندترين دامدارانى مى‌باشند که در کار خود بسيار ماهر هستند، فنون سنتى را نيک مى‌شناسند، به گله‌هاى خويش خوب مى‌رسند، افراد خود را از نزديک زير نظر دارند، و خود نيز بى‌دريغ کار مى‌کنند. ديگر آنکه، چندين تن از رؤساى آنان در آغاز قرن، گروه‌هاى مسلح نيرومندى را آماده ساختند و در سمنان به تاخت و تاز پرداختند...


امروزه بيشتر سنگسرى‌ها شهرنشين شده‌اند و در تهران و سمنان و برخى در گنبد قابوس سکونت دارند؛ اينان نيمه‌ کوچ‌نشينانى هستند که تنها با ماشين جابه‌جا مى‌شوند. اگر به ييلاق بروند تنها براى گذراندن ايام تابستان است. اما، آنانکه اداره دام‌ها را به‌ عهده دارند هميشه نزد گله‌ها مى‌مانند و کوچ آنان، ميان درهٔ مرتفع لار و دشت‌هاى جنوب خراسان، يکى از طولانى‌ترين مهاجرت‌هاى فصلى در جهان است. با رفتن خانواده‌هاى وابسته به رژيم پهلوي، ايل انسجام بيشترى يافته است. دامداران ساده استقلال عملى يافته‌اند و قادر هستند انطباق شگفت‌انگيز دامدارى ـ کوچ‌نشينى با زندگى نوين را همچنان ادامه دهند.


دامدارى سنگسرى ـ اسکان عشاير يا کوچ روى آنان حتى ميان خود ايلات و طوايف طرفدار مخالفانى دارد که در خور بررسى و تعمق است.


جوامع اصلى کشور ما را جامعه عشايرى و روستائى و شهرى تشکيل مى‌دهند هر چند جامعهٔ عشايرى تنها حدود دو درصد از کل جمعيت ايران را در بر دارد و جمعيت شهرى بيش از پنجاه درصد گرديده است.


ميزان جمعيت جامعه عشايرى در همين قرن از حدود ۲۰% به ۲% کاهش يافته است. مشتمل بر ۹۶ ايل است که در ۲۳ استان کشور پراکنده است از حدود هفده ميليون سر گوسفند و بزى که دارند سالانه ۵۴/۳ ميليون سر از رمه‌هاى آنان خارج مى‌شوند ۹/۳۳% آن مربوط به تلفات دام ۷/۵۹% در رابطه با فروش است و هر سال دو ميليون سر آنها ذبح مى‌گردد.


در مورد دامدار و کوچ‌روى سنگسر بررسى‌هاى معينى نمودم و به اين نتيجه رسيدم که اين شيوه دامدارى با اصلاحات و اشکالات قابل حل آن مى‌تواند نمونه و الگوى مناسبى براى دامدارى آزاد در تقريباً در همه کشور باشد. در اين روش شايد خاص، هم از مراتع ييلاقى و هم از قشلاقى به‌نحو مطلوبى بهره‌بردارى مى‌شود.


دامداران عمده سنگسرى در مهدى شهر و زيارت استقرار مى‌يابند. ولى خود اين شهر از لحاظ دامدارى و کشاورزى اهميت چندانى ندارد.


مراتع سنگسر، شامل مراتع طبيعى مهم ييلاقى و قشلاقى و قدرى هم مراتع نيم‌بند است.


فاصله دورترين نقطه ييلاقى تا مهدى شهر در حدود ۲۵۰ کيلومتر و دورترين نقطه قشلاقى تقريباً ششصد کيلومتر و بنابراين مسافت ميان دو نقطه دورترين در ييلاق و قشلاق معادل ۸۵۰ کيلومتر حساب مى‌شود. دامداران سنگسرى گاه در مواقع خشکسالى تا ترکمن صحرا و حوالى مرز کشورهاى آسياى ميانه مى‌روند.


فرق دامداران سنگسرى با عشاير مناطق ديگر ايران در آن است که تعلق به ايل و تيره و طايفه‌اى بودن وقوف کامل بر آن کوچ کامل ميان سنگسرى‌ها بسيار کم‌رنگ است. دامدارى آنان بيشتر از بعد اقتصادى مطرح است نه دلبستگى‌هاى شديد خانوادگى و عواطف قومي. آنان بيشتر از چوپانان استفاده مى‌کنند. چوپانان سنگسرى‌ها کمتر از خود آنان هستند بلکه اکثراً از مازندرانى‌ها، زايلى‌ها، و افغانى‌ها استفاده مى‌کنند. عملاً سنگسرى‌ها نيمه کوچ‌رو هستند.