محدودهٔ کنونى استان مرکزى بهعنوان بخشى از فلات ايران، از ديدگاه اکولوژيکي، عوارض طبيعى (توپوگرافيک) ويژگىهاى آب و هوائى و اقليمي، شرايط مناسب و مطلوبى براى پيدايش و تکوين حيات کوچنشينى و تداوم آن بهوجود آورده است. وجود مرغزارها و چراگاههاى کوهستاني، فلاتها و دشتهائى با فضاى مناسب براى زيست تابستانه و زمستانه، نشانهاى است بر پيوستگى طبيعى ميان اکوسيستمهاى مناطق فرابوم کوهستانى منطقه (مانند کوههاى شاهپسند، اينچهقاره، اسبند، دشتهاى کراز و سربند) يا دشتهاى پست و فروبوم پيرامون آنها (مانند دشتهاى زاويه و زرند، دشت ساوه، دشت خشکهرود، دره رودخانه مزدقاپخاي، دشت دليجان، دشت مرته و دره رودخانهٔ شرّا و قرهچاي، جلگه خمين...)
اصولاً استان مرکزى مانند ساير مناطق عشايرنشين کشور، داراى نظامهيا ايلى و قبيلهاى بر پايه روابط خويشاوندى نبوده و داراى ايلات و زندگى ايليائى مطلق نمىباشد. آنچه را که در استان مرکزى اصطلاحاً ايل و عشاير ناميدهاند، بخشهائى از ايلات و طوايف ساير نقاط کشور هستند که بهعلل مختلف به اين استان کوچانده شده يا رو آورده و به دامدارى پرداختهاند. عشاير به لحاظ وجود مراتع و چشمهسارهاى مناسب، در بخشهائى از استان مرکزي، بهويژه در اطراف شهرستانهاى قم و ساوه مستقر شده و پيوندهاى اجتماعى و تا حدى طايفهاى خود را حفظ کردهاند. بهطورى که هر کدام از گروههاى موجود، حتى اگر فاقد مشخصات و مختصات جامعه ايلى باشند خود را متعلق به گذشته مىدانند. بهمرور زمان بنا به فشارهاى حکومتهاى وقت اين تعداد عشاير، دچار تشتت و پراکندگى گرديدند و روزبهروز از جمعيت آنها کاسته شد. بهنحوى که در حال حاضر اکثر عشاير موجود ساکن شدهاند و خانوارهاى قليلى به کوچ ادامه مىدهند.
براساس اطلاعات سرشمارى عشاير کوچنده سال ۱۳۶۶ استان مرکزى ۳۵۴ خانوار و ۲۸۶۲ نفر جمعيت را در خود جا داده است که اين عده در ۱۳۶۵ هـ.ش تنها ۲% جمعيت استان مرکز را تشکيل مىداد.
اين گروه اندک عمدتاً در شهرستان ساوه متمرکز شدهاند که مهمترين گروههاى قومى آن عبارتند: ۱ شاهسون بغدادى ۲. مغان ۳. کلهر (کرد) ۴. کلهکوهى ۵. رادهاى ۶. سنگسرى ۷. عرب خراسانى ۸. ميشمست.
از اين جوامع صرفاًايل کلهوهى او گروههاى معدودى از شاهسون بغدادى داراى زندگى کوچروى مىباشد و از نقطهنظر جمعيت و دام شاهسون بغدادى حائزاهميت است.
علاوه بر اينها استان مرکزى داراى طوايف مستقلى نيز مىباشد که مهمترين آن شامل طوايف کرزهبر، عبدالملکي، کردگابين، سادهوند، و لک مىباشد که مناسبات اجتماعى و طايفهاى در آنها مشهود نيست. حتى مناسبات اقتصادى از جمله دامدارى در اغلب وجود ندارد. بخشى از اين طوايف ساکن روستا شدهاند و بخشى نيز بهصورت حاشيهنشين در اطراف شهرستان قم زندگى مىکنند.
- شاهسون بغدادي
بخشى از ايل شاهسون هستند، در مورد سوابق تاريخى ايل شاهسون، کليهٔ نوشتهها و اسناد تاريخى گواهى مىدهد که ريشهٔ ايل مورد مطالعه به طوايف چادرنشين و ترکمنان وابسته به ترکهاى غز مربوط مىشود که در گذشتههاى دور، در نواحى شرقى درياى خزر، زندگى چادرنشينى و شبانکاره داشتهاند.
پيشگام ايل شاهسون رايون سور پاشا (ينصرپاشا) دانستهاند. وى در اواخر قرن شانزدهم ميلادى از قلعه و امپراتورى عثمانى به ايران آمد و ضمن پذيرش مذهب شيعه، اجازهٔ اقامت در ايران را از شاهعباس گرفت و در دشت مغان مستقر شد. شاهسونها خود را از نسل شش پسر ينصرپاشا مىدانند.
شاهسونها بعدها به شعب ديگرى تقسيم شدند که يکى از شاخههاى آنها شاهسونهاى ساوه مىابشد. شاهسونهاى ساوه داراى دو زيرمجموعه مىباشند: ۱. شاهسونهاى بغدادى که در زمان نادرشاه از بغداد به ساوه کوچانيده شدند. ۲. شاهسونهاى اينانلو که از شيراز به ساوه کوچانيده شدند.
ممولاً هرکدم از طايفههاى اين ايل بهطور جدا از يکديگر داراى مناسبات اجتماعى خاص و قلمرو ايلى مستقل مىباشد و به تيرهها و لايههاى اجتماعى پائينتر تقسيم مىشوند. علىرغم آنکه سلسله مراتب ايلى به آن صورت که در گذشته وجود داشته مشهود نيست و حدود سيصد سال از اسکان عشاير شاهسون در روستاها مىگذرد و بخش عظيمى از آنها به شهرها نيز رو آوردهاند هنوز پيوستگى و همبستگى عشايرى ميان آنان محفوظ مانده است.
- ايل کلهکوهى
از ديرزمان (حدود ۳۰۰ سال پيش) از شيراز به ساوه کوچانده شدند. منشاءِ اصلى اين ايل استان فارس است که پس از انتقال پايتخت به تهران، چهار تن از افراد اين ايل به نامهاى سيف، جامى ملک، حاج مظفر، دارغاه حسيني، همراه دامهاى خود بهجهت ساربانى و نگهدارى زيورآلات سلطنتى از فارس به استان مرکزى کوچانده شدند.
منطقه مسيله واقع در کنار درياچه حوض سلطان و حد فاصل قم و تهران براى آنان اختصاص يافت. رفتهرفته عدهاى از آنها که مراتع ميان بندشان در شمال شهرستان ساوه و مراتع ييلاقى آنان ارتفاعات شمالغرب شهرستان مذکور بود در مراتع ميانبند خويش باقى مانده و کلاً در استان مرکزى به کوچ پرداختند. در حال حاضر عدهاى از آنها در محدده استان تهران و عدهاى د رمحدوده استان مرکزى زندگى مىکنند.
تقسيمبندى اجتماعى اين ايل نيز بر پايه خويشاوندى و نظام پدرتبارى استوار است ايل کلهکوهى بر خلاف ساير ايلات، فاقد نظام خاص ايلى است و از نقطهنظر ساختار اجتماعى صرفاً دارايخانوادههائى مىباشد که به غلط آنها را طايفه مىخوانند. اين خانوادهها بهواسطهٔ داشتن نياى مشترک، داراى روابط خويشاوندى مىباشند و حدود ۱۲ خانواده هستند.
- کلهر
يکى از ايلات استان کرمانشاه است و تنها بخش اندکى از اين ايل در استان مرکزى استقرار يافتهاند و در ميان شاهسونهاى بغدادى زندگى مىکنند.
- سنگسرى
از ايلات استان سخنان است. مرکز تجمع اين ايل سنگسر (مهدىشهر) است. سنگسرهاى استان مرکزى بخشى از سنگسرىهاى استان سمنان هستند که قسمتى از سال را در نواحى شمالشرقى ساوه مىگذرانند.
عشاير کوچنده
%۲ از عشاير کل کشور دوره ييلاقى خود را در استان مرکزى مىگذرانند. همچنين ۲% از کل خانوادههاى عشايرى کشور دوره قشلاق خود را در اين استان مىگذرانند.
براساس وضعيت کوچ، عشاير منطقه به چند گروه تقسيم مىشوند: ۱. بخشى از اين عشاير مثل شاهسونهاى بغدادي، مغانها و کلهرها داراى کوچ بلند و منظم هستند. ۲. بخش ديگرى از عشاير مثل کلهکوهىها، در بخشى از قلمرو ميانبند سنتى خويش يکجانشين شدهاند و از پس چر روستائيان نواحى مختلف براى تعليف استفاده مىکنند. در اين گروه خانوار عشايرى کوچ نمىکند و گلهها بهوسيلهٔ چوپان جابهجا مىشوند. ۳. گروه ديگرى از عشاير کوچ کوتاه ۸ تا ۱۰ کيلومترى دارند. بهطور مثال از دامنه يک کوه تا بخشهاى بلند آن مىکوچند. در اين گروه نيز تنها گله مىکوچد و کوچ بهصورت پياده است.