در اردبيل چهارشنبه سورى را گل چهارشنبه و چهارشنبهٔ قبل از آن را کل (Kul) چهارشنبه مىنامند. کل Kul در ترکى به معناى خاکستر است و تسميهٔ اين نام به کل چهارشنبه از آن جهت است که تصور مىکنند چون خانه تکانى تمام نشده خاکسترهاى زمستان هنوز باقى است ولى چهارشنبهٔ آخر سال را که همه جا تميز گشته است چهارشنبهٔ گل مىخوانند. اردبيليان علانه بر جستن از روى آتش در شب چهارشنبه سورى صبح زود نيز از روى آب روان مىپرند و آنرا سنتى از پيشينيان و مايهٔ خير و برکت و صفا و روشنى مىدانند. صبح روز چهارشنبه سورى زير هر سقفى اعم از اطاق و راهرو و انبار و آشپزخانه شمعى روشن مىکنند و از کوزهٔ تازهاى که همان صبح پر از آب کردهاند چند قطره در چهار گوشهٔ هر يک از آنها مىريزند و معتقد هستند که اين آب مانع پيدا شدن حشرات موذى در تابستان مىشود.
اجاق خانوادگى در اين ايام براى مردم اين شهر سنتى مهم است و همهٔ خانوادهها سعى مىکنند شبهاى چهارشنبه سورى و عيد و سال نو آنجه را که پيشينيان آنها مىپختهاند تهيه نمايند و نيز آنچه را که گذشتگان خانواده در سفرهٔ هفتسين يا در مجموعهٔ چهارشنبه سورى مىگذشتند بگذارند و در اين سفرهها به تعداد افراد خانواده شمع روشن کنند.
فالگوشى در اين شهر زياد مرسوم نيست ولى جوانها در شب چهارشنبه سورى به قورشاخ آتماق مىروند که يکى از سنتهاى ديرينه است و بيشتر در ديهها رواج دارد. پسران جوان پارچه يا دستمالى را بهجانشينى کمربندهاى پارچهاى سابق که به ترکى قورشاخ مىگويند، به خانهٔ ديگران، و غالباً به خانهٔ دخترانى که بدانها دلبستگى دارند، مىاندازند و ناشناخته در تاريکى شب در کنارى مىايستند و صاحبخانه مقارى شيرينى و آجيل در آن بسته به صاحب خود برمىگرداند.
آتشبازى شب چهارشنبه سورى و ايام عيد از قديم در اين شهر مفصل بوده و هيئت سفراى پادشاه هلشتاين را که در سال ۱۶۳۳ ميلادى از اين شهر ديدن کردهاند حيرتزده نموده است (بابا صفري، همان اثر، يکم، ۱۳۱).
در مراسم تحويل سال همه بر سر سفرهٔ هفتسين مىنشينند و چون سال نو مىگردد اول نظر به قرآن مىاندازند و سپس سکهاى را دست به دست گردانده نگاه مىکنند آنگاه کوچکترين فرد مميز خانواده گلابدان بهدست مىگيرد و با ريختن چند قطره گلاب بهدست پدر، يا بزرگترين شخص حاضر بر سرسفره، دست او را مىبوسد و او نيز با بوسيدن روى او در حق وى دعا مىنمايد. سپس همين کار را در مورد مادر يا دويم شخص بزرگ خانواده و پس از او ديگران به ترتيب تکرار مىکند. آنگاه نفر بزرگتر از وى اين کار را انجام مىدهد و به همين قرار... بدين ترتيب همهٔ افراد خانواده به همديگر تبريک مىگويند و در حق يکديگر دعاى خير مىنمايند و بعد از اين کار براى صرف هفتسين و تنقّلات مىنشينند.
اردبيل از زمانهاى بسيار قديم به شش محلهٔ بزرگ تقسيم شده است که به نامهاى بسيار قديم طُويٰ، گازران، اوچدکان، چشمهباشي، پير عبدالملک و عالىقاپو معروف است. روز اول عيد نوروز هر کس به ديدار بزرگان خانوادهٔ خود مىرود يا در مجالسي، که به ياد تازه در گشتهها به نام عيد نو در خانههاى آنها برگزار مىشود، براى تسلاى خاطر بازماندگان شرکت مىنمايد. ديد و بازديد رسمى از روز دوم شروع مىشود و هر روز اختصاص به يک محله دارد. بدين معنى روز دوم ساکنان محلهٔ طُويٰ و شعبات آن در خانه مىمانند و اهالى محلات ديگر به ديدن دوستان و خويشاوندانى که در اين محله دارند، مىروند و روز سوم عيد اين کار در محلهٔ گازران تکرار مىشود و به همين ترتيب...
اردبيليان شب اول چلهٔ بزرگ زمستان را يلدا و شب اول چلهٔ کوچک را خِدِر نبي که قلب شدهٔ خضر نبي است مىنامند و در بيشتر خانوادهها در آن شبها مراسمى برپا مىدارند. شب يلدا بيشتر سبزه و مغز گردو و بادام و يا نخودچى کشمش بر روى کرسى چيده مىخورند و در شب خدر نبى نيز مخصوصاً در خانوادههاى قديمى قُوُت تهيه مىکنند. (قُوُت آرد گندم بريان و نخود و عدس بو داده است که با کوبيدهٔ قند قاطى کرده مىخورند. در قديم آنرا با دوشاب مىآميختند و به شکل حلوا در مىآوردند).
اعياد مذهبى بيشتر بهصورت چراغانى و آذينبندى دکانها و بازارها صورت مىگيرد و روزهاى سوم و پانزدهم شعبان که مصادف با ميلاد امامان سوم و دوازدهم شيعيان است شهر منظرهٔ زيبائى پيدا مىکند.
سوگوارىهاى مذهبى هم مراسم خاصى در اين شهر دارد. يکى از اين مراسم که در اين اواخر تقريباً ترک شده شاخسهٔ نام داشت. شاخسهٔ در ماهٔ ذيحجه و بعد از عيد قربان تا سه روز به محرم مانده صورت مىگرفت و مردان و جوانان محلات در اول شب، در ميدانهاى جلوى مساجد گرد آمده هر يک چوبدستى بلندى در دست مىگرفتند و در نور مشعلهاى بزرگ صفى ترتيب مىدادند. در اين صفها هر نفر با دست چپ از پشت کمر نفر سمت چپ خود را مىگرفت و با دست راست چوبدستى را به حرکت درمىآورد و در حالى که پاى راست خود را محکم به جلو و پاى چپ را به عقب مىگذاشت همگام با ديگران به طرف است حرکت مىکرد. اين صف معمولاً به شکل دايرهٔ بسته در اطراف مشعل درمىآمد و شرکت کنندگان در آن در جواب اشعار مهيج مذهبى و ميهنى رئيس دسته، کلمهٔ شاه حسين را بهصورت شاخسه بيان مىکردند و آنگاه با همين شکل و هيئت در محلات شهر گردش مىنمودند.
يکى از مراسم تعزيهدارى در اردبيل طشتگذارى است که در سه روز آخر ماه ذيحجه انجام مىشود. مردم اين شهر طبق سنت قديمى قبل از حلول محرم در هر مسجد طشتهاى بزرگ را که از مس و مفرغ ساخته شده و از قديم مانده است با دسته و تشريفات معينى در جايگاه مخصوصى در مسجد مىگذارند و آنرا پر از آب مىکنند. آب طشتها که براى نوشيدن است هر روز عوض مىشود و جلوى جايگاه طشت نيز محلى براى نذر کردن و دعاى حاجتمندان بهشمار مىآيد. اين ظشتها تا آخر ماه صفر به همين حال نگهدارى مىشود. هر يک از محلات اردبيل به ترتيبى که در ديد و بازديد عيد گفته شد، در دههٔ اول محرم يک روز براى عزادارى دسته راه مىاندازد و به بازار و مساجد محلات ديگر مىروند. دستهها مرکب از سينهزن و زنجيرزن، اسبهاى يدک و علمهاى بسيار است و علماء و پيرمردان در جلوى آنها زير بيرق مخصوص محله حرکت مىکنند.
غروب روز نهم محرم اختصاص به شمعگذارى دارد. بيشتر مردان و جوانان، طبق نذرى که کردهاند. هر يک در چهل و يک مسجد شمع روشن مىنمايند. در روز عاشورا نيز همهٔ محلات و شعبات دسته راه انداخته سينه و زنجير مىزنند. تا چهل سال پيش با اين دستهها، قمهزنها و شبيهخوانها نيز همراهى مىکردند ولى اکنون ممنوع شده است.