اين نوشته نخستين بار بهصورت جزوهاى در ۳۶ صفحه در سال ۱۳۱۰ در تهران (آريان کوده) چاپ شده هدايت در سال ۱۳۱۸ در مشارهٔ ششم و هفتم دورهٔ اول مجلهٔ �موسيقي� مقالهاى با عنوان �ترانههاى عاميانه� منتشر ساخت که تکملهاى بر �اوسانه� است.
ايران رو به تجدد مىرود. اين تجدد در همهٔ طبقات مردم بهخوبى مشاهده مىشود، رفته رفته افکار عوض شده، و روش ديرين تغيير مىکند و آنچه قديمى است منسوخ و متروک مىگردد. تنها چيزى که در اين تغييرات مايهٔ تأسف است، فراموش شدن و از بين رفتن دستهاى از افسانهها، قصهها، پندارها و ترانههاى ملى است که از پيشينيان به يادگار مانده و تنها در سينهها محفوظ است، زيرا تاکنون اينگونه تراوشهاى ملى را کوچک شمرده و علاوه بر اينکه در گردآورى آن نکوشيدهاند، بلکه آنها را زيادى دانسته و فراموش شدنش را مايل بودهاند.
چهقدر شاعرانى که ديوان آنها به چاپ رسيده، ولى امروزه کسى آنها را نمىخواند و نمىشناسد؛ چون طبيعتاً به واسطهٔ تغيير زمان و افکار از اهميت گفتار آنها کاسته و همه تشبيهات و کتابات اغراقآميز آنها بىمزه و خنک شده. اما از طرف ديگر آثار ادبى که داراى فکر نيرومند و ارزش حقيقى است تازگى خود را از دست نداده و روزبهروز بر اهميت آنها افزوده مىگردد. البته منظور ما مقايسه نيست ولى همين ترانههاى عاميانه که بهنظر مسخرهآميز نگاه مىکنيم، در صورتىکه هنوز ورد زبانها است، که خودمان در بچگى خواندهايم و حالا هم دوست داريم که بشنويم ـ هرگاه زيادى و بىخود بود تاکنون از بين رفته بود. پس نکتهاى هست که از آنها نگهدارى کرده و يا براى اين است که مناسب و به فراخور روحيهٔ مردم درست شده و چون گويندهٔ آنها از تودهٔ عوام بوده بهتر توانسته است اينکار را انجام بدهد.
ترانههای کودکانه
برخى از آنها به اندازهاى خوب و دلچسب است که نه تنها در يک شهر، يا يک ولايت رواج دارد بلکه در سرتاسر ايران در ده کورهها و همچنين در شهرهاى بزرگ به زبانهاى بومى با تغيير جزئى خوانده مىشود، مثلاً از [قصهٔ] دويدم دويدم... سه نسخهٔ مختلف از ولايات ايران در دست داريم و شايد در ساير شهرها هم متداول باشد ـ چيزى که آنها را از ساير ترانهها تميز مىدهد اين است که هميشه يک فلسفه يا فکر اخلاقى در آنها وجود دارد. در همين ترانه فکر احتياج به شرکت و دادوستد در جامعه بهخوبى نمايان است، ولى فرقى که با پند و نصايح خشک اخلاق نويسان دارد اين است که با زبان ساده و طبيععى سروده شده و براى اينکه نتيجهٔ قطعى نگيرد آخرش شلوغ مىشود، ليکن تأثير خود را در فکر بچه مىگذارد.
ترانههاى کودکانه به اندازهاى با روحيه و زندگى بچه متناسب است که هميشه نو و تازه مانده و چيز ديگرى نتوانسته جانشين آن بشود. در اينگونه ترانهها بيشتر جانوان در کار هستند، حرف مىزنند، کار آدمها را مىکنند، بازى در مىآورند ولى همهٔ آنها با قيافه و حرکات خندهدار هستند، از بچه پشتى مىکنند و هر کدام از آنها فايدهاى مىرساند مثلاً: کلاغ پدر بچه را بيدار مىکند و سگ دزد را مىگيرد. اين ترانهها طورى ساخته شده که بچه با روح جانوران مأنوس مىشود و همهٔ آنها را دوست دارد.
مبداء وگوینده ترانهها
ترانههائى که عموميت نداشته يا به مناسبت اشخاص و موقع سروده شده تا مدتى که مطلب تازگى داشته است، در سر زبانها مانده، ولى همين که تازگى آنها از بين رفته چون ضبط نشده ناچار فراموش کردهاند مانند: اى سال برنگردي که براى سال قحطى شصت سال پيش سروده شده و اگر تاکنون مانده براى آن است که هنوز کسانى که در آن سال بودهاند به ياد دارند. بعضى از ترانههاى عاميانه متعلق به يک جرگه يا دستهٔ مخصوصى است و تقريباً از مضمون تند و زنندهٔ آنها پيدا است مثل: آمدم وسمه کنم. اين ترانه اثر طمع بازيگران و مقلدها است که در خيمه شببازى و پهلوان کچل به مناسبت موقع مىخوانند و آن را نمىشود از جملهٔ ترانههاى عاميانه شمرد.
دستهاى از اين ترانهها داراى ارزش ادبى است و با وجود مضمون ساده بهقدرى دلفريب است که مىتواند با قصايد شاعران بزرگ همسر يبکند مانند: تو که ماه بلند در هوائي داراى روح و فکر عشقى است و عاشق هر چه کوشش مىکند از يار چيزى در دستش نمىماند، همان سادگى تشبيهات بر ارزش آن مىافزايد.
بىشک از مبداء و گويندهٔ اين ترانهها سندى در دست نمىباشد، معلوم نيست شعراى گمنامى آنها را سرودهاند و يا از قبيل اشعار بومى است که قبل از اسلام در ايران متداول بوده است، سپس تغييرات کم و بيش يافته و بهصورت امروز درآمده، چه از مضمون و ساختمان بيشتر آنها بهدست مىآيد که به برخى از افسانههاى بومى ايران باستان مربوط مىشود.