سازهاى ملى ايران

حالا وارد بحث اصلى مى‌شويم که راجع‌به سازهاى ملى ايران است. ما در قديم خيلى سازها داشته‌ايم که حتى حالا نمى‌دانيم چه شکل بوده و از بين رفته‌اند.


اسامى برخى از آنها را شعراى ما در اشعار خود به‌کار برده‌اند و هيچ معلوم نيست شاعرانى که آن نام‌ها را در اشعار خود استعمال کرده‌اند اين سازها را مى‌شناخته‌اند. چنانکه امروز هم در اشعار شاعران معاصر فى‌المثل کلمات رباب و چنگ و به ربط به‌کار برده مى‌شود در صورتى‌که اين سازها در دوره ما به اين نام در ايران يافت نمى‌شوند اما بعضى شاعران که به موسيقى آشنا بوده‌اند علاوه بر ذکر نام ساز تا اندازه‌اى آن‌را وصف هم کرده‌اند.


در کتاب‌هاى لغت نام بسيارى از سازها آمده که با توضيح مختصر درباره آن داده‌اند و يا به ذکر جملهٔ ”نوعى از آلات موسيقى است“ اکتفا کرده‌اند. اما اين را هم بايد اضافه کنم که مؤلفان کتاب‌هاى موسيقى تا اندازه‌اى بعضى از اين سازها را وصف کرده‌اند و از جمله فارابى فيلسوف بزرگ ايران در هزار سال قبل در کتاب موسيقى خود چند ساز را کاملاً وصف کرده و حتى طرز ساختن و پرده‌بندى و اصوات آن‌را با کمال دقت تشريح کرده است که خيلى مورد استفاده مى‌باشد.

پيش از اسلام

در ادوار تاريخى ايران قول از اسلام علاوه بر ناى که ساده‌ترين سازهاى اوليه است و هنوز هم در اغلب کشورها متداول است و نوعى شيپور که در جنگ به‌کار مى‌رفته سازهاى بزمى مانند ”غژ“ و ”رباب“ و ”چنگ“ و ”بربط“ معمول بوده است.


”عژ“ يا ”غژک“ که شايد همان سازى است که امروز در بلوچستان به نام غيچک مى‌نوازند از سازهاى آرشه‌اى نظير کمانچه است.


”رباب“ را برخى ساز آرشه‌اى و بعضى ساز مضرابى دانسته‌اند.


”چنگ“ از سازهاى قديمى است که در مصر و يونان قديم معروف بوده و يونانيان آن‌را لير ـ LYRE ناميده‌اند که سال‌ها است به‌عنوان علامت مشخصه و ”آرم“ موسيقى تلقى شده است در نقش برجستهٔ طاق بستان کرمانشاهان که از دوران ساسانى به يادگار مانده است نيز شکل آن به‌نظر مى‌رسد، مخصوصاً در قايقى پنج زن چنگ نواز در حال نواختن ديده مى‌شوند و منظرهٔ شکارگاهى است که شاه و همراهان او در روى مرداب با قايق در حرکت هستند و چنگ‌نوازان با نغمه‌هاى موسيقى بر خوشى و رونق اين گردش شاهانه مى‌افزايند.


اين سازها بعدها در اروپا تکميل شده و نام او هارپ ـHARP شده است که اکنون يک ساز بسيار زيباى خوش‌آهنگ است که معمولاً خانم‌ها آن‌را مى‌نوازند.


”بربط“ که با ”ت“ فارسى و ”ط“ عربى هم نوشته شده همان سازى است که در دوره اسلامى ”عود“ ناميده شده و شبيه ساز ديگرى به نام ”رود“ بوده که در قرون وسطى در اروپا از آن به نام ”العود“ و بعدها به نام لوت ـ LUTH ياد کرده‌اند و در زمان ما آن‌را ساز عربى مى‌دانند در صورتى‌که سابقه قديم تاريخى در ايران داشته است.


اين ساز تا دورهٔ صفويه در ايران معمول بوده و بعد به کلى متروک شده. در نقاشى‌هاى تالار چهل ستون اصفهان در ضمن آلات ديگر موسيقى سازى شبيه به عود هم ديده مى‌شود ولى تعجب است که بعد متروک شده چنانچه در بيست سال پيش حتى نمونه‌اى از اين ساز در هيچ جاى ايران به چشم نمى‌خورد و اولين بار آن‌را از بغداد آوردند ولى حالا کمى متداول شده و دوباره در ايران هم مى‌نوازند.

بعد از اسلام

از دوره اسلام بعد سازهاى بسيارى در ايرن متداول بوده هنوز کم و بيش همان‌ها در بين ما معمول است. از اين سازها آنچه فعلاً در شهرها معمول است تار ـ سه‌تار ـ و سنتور از سازهاى مضرابى ناى و سر تا از سازهاى بادى و کمانچه از سازهاى آرشه‌اى مى‌باشد.


در روستاها دو تار در گرگان تنبور در کردستان رباب در خراسان و از آلات ضربى طبل ـ دهل ـ دايره و تمبک تقريباً در همه جا متداول است.