در اصطلاح امروز زبان فارسى کلمه (ساز) به معنى آلت موسيقى يا اسبابى است که با آن نغمههاى موسيقى نواخته مىشود ! سازها يا آلات موسيقى جمع آن است. اين کلمه همان ات که در زبان انگليسى انيسترومونت و در زبان فرانسه آنسترومان گفته مىشود.
انواع ساز
سازها بسيار متنوع و مختلف هستند و براى اينکه بهتر شناخته شوند آنها را به چند دسته تقسيم کردهاند.
۱. سازهاى بادى يعنى سازهائى که صداى آنها به وسيلهٔ دميدن هوا يا فوت کردن ايجاد مىشود و اين سازها خود سه نوع هستند.
- اول سازهاى بادى چوبى که از چوب يا نى و خيزران ساخته شدهاند مانند نى ـ سر تا فلوت ـ قرهنى ـ هوبوا ـ باسون يا فاگوت و غيره...
- دوم سازهاى بادى و مسى و برنجى مانند انواع شيپور ـ ترومپت ـ تروميون ـ کر و غيره ...
- سوم سازهائى که داراى لولههاى متعدد و کوتاه و بلند هستند و در نتيجهٔ دميدن صدا در لولهها يا زبانهها صدا در لولهها يا زبانهها صداهاى مختلف ايجاد مىشود مانند ارک ـ آکوردئون ـ نىانبان و ساز دهنى و غيره.
۲. دسته دوم سازهاى مضرابى ناميده مىشوند که به وسيله مضراب يا آلتى شبيه به آن به صدا مىآيند. مانند تا ـ سنتور ـ عود ـ ماندولين ـ گيتار ـ پيانو و غيره
۳. دسته سوم سازهاى ضربى نام دارند مانند انواع طبل و دايره و تمبک و از اين قبيل.
۴. دسته چهارم سازهاى آرشهاى نام دارند مانند ويولن ـ ويولن آلتو ـ ويولن سل ـ ويولون کنترباس ـ کمانچه و امثال آنها.
اين توضيح هر چند بسيار مختصر و با زبان غيرفنى بود ولى اميدوارم براى روشن شدن مطلب و درک موضوع بىفايده نباشد.
تحول سازها
بارى مطلب بر سر اين موضوع بود که از زمانهاى بسيار قديم مردم جهان سازهاى مختلف و متنوع براى اجراء نغمات موسيقى ساختهاند، اين نکته ار نيز بايد توجه کرد که اين سازها هر چند کم و بيش بر مبانى ساخته شده که تا اندازهاى جنبهٔ فنى داشته يا اگر در آغاز امر اينطور نبوده به تدريج بر اثر تجربه کاملتر شده ولى شک نيست که بر مبناى کاملاً علمى درست نشده و در نتيجه کم و بيش داراى نواقصى بوده است و حتى هنوز هم بسيارى از سازهاى ملى مردم جهان خالى از نقص نمىباشد.
مختلف و متنوع براى اجراء نغمات موسيقى ساختهاند. اين نکته را نيز بايد توجه کرد که اين سازها هر چند کم و بيش بر مبنائى ساخته شده که تا اندازهاى جنبهٔ فنى داشته يا اگر در آغاز امر اينطور نبوده به تدريج در اثر تجربه کاملتر شده ولى شک نيست که بر مبناى کاملاً علمى درست نشده و در نتيجه کم و بيش داراى نواقيصى بوده است و حتى هنوز هم بسيارى از سازهاى ملى مردم جهان خالى از اين نقص نمىباشد.
مثلاً راوانسترون نام يک نوع ساز آرشهاى بوده که از قرنها قبل در چين بهکار مىرفته و بيش از دو سيم نداشته و آرشه يا کمان آن هم از چند تار مو بيشتر تشکيل نمىدشه ولى اين ساز که هنوز هم نظاير آن بناهاى ديگر در گوشه و کنار بعضى کشورها ديده مىشود رفتهرفته تکميل شده و به اشکال مختلف در هندوستان به نام سارنگي در بلوچستان به اسم غيچک در ايران قفقاز به نام کمانچه و در ايران قديم به اسم رباب بهکار رفته ولى در اروپا کمال يافته و ويولن نام گرفته است که يک ساز کامل بدون نقص است. لابد خواهيد گفت مگر آن سازهاى ديگر نواقصى داشته؟ بلى همينطور است. مثلاً همه شما البته کمانچه را ديدهايد يکى از نواقص اين ساز اين است که در اثر گرم و سرد شدن هوا پوستى که به روى کاسهٔ آن کشيده شده شل و سفت مىشود و صدا را تغيير مىدهد و براى آرشهکشى روى سيمها بايد نوازنده با دست چپ و راست ببرد و آرشه در يک خط معين کشيده مىشود.
در صورتىکه اينکار موجب اشکالات فنى مىشود و در ويلن کاملاً بهعکس است. به هر حال بهطورى که بعد اشاره خواهم کرد بنابر قاعدهٔ کلى که ممنوع کامل جاى آلت ناقص را مىگيرد امروزه مىبينيد که داوطلب نواختن کمانچه کسى نيست و در ايران همه ويولون مىنوازند در صورتىکه در پنجاه سال پيش در مام ايران دو نفر بيشتر به ويولن آشنائى نداشتن و کمانچه زن زياد ديده مىشد و من خود در آغاز امر ويولن را پيش يک استاد کمانچه تعليم گرفتم که او خود از تکنيک ويولن بىخبر بود ولى خوب کمان مىکشيد. شايد از اين فعلى که بهکار بردم تعجب کنيد. اينک توضيح مىدهم که نوازنده کمانچه را در قديم کمانچهکش و عمل کمانچه زدن را کمانچه کشيدن مىگفتند شايد به اين دليل که آرشه را روى سيم مىکشند و اينرا هم عرض کنم که آرشه از کلمه ـ ARC که به معنى کمان است گرفته شده و آرشه يک کلمه فرانسه است که به معنى کمان کوچک مىباشد.