روايات چهاردهى |
(آسانه) |
آسانه سيم سيمِکا | بابا مِنِه گَندِم هادا (داد) |
گندِمِ بَبرِدِم (بردم) آسيا | آسيا مِنِه (به من) آرد هادا |
آرد هادام به لاکچه | لاکچه مِنِه خمير هادا |
خمير بِبر دِم بر تندير (تنور) | تندير مِنِه نون هادا |
نون هادام به خدا | خدا مِنِه قران هادا |
قران هادام به قاضى | قاضى مِنِه خرما هادا |
بَاو تِمِش (به او گفتم) يک چنگ ديگه هادن بَزى (زد) کَلم (بهسر کچل من ) کل تَپوک (مشت)
(روايات چهاردهى): راوى آقاى شوريده شاهرودى است که روى کاغذ خطدار نيمه طولى با جوهر آبى مطلب را نوشته است. لغات محلى را با شماره مشخص کرده و در پانويس معانى و توضيحات را نوشته است.
(آسانه): قصبهاى است در شمال دامغان که بسيار آباد و زيبا و مصفا است.
(لاکچه): شبيه به قربال کوچکى است که در روى آن نان را گرد مىکنند.