کئلى سيا کپى مو خوش بشو و خوش ببى مو
ترجمه: مرغ سياه کپ آمد خودش رفت و خودش آمد
چيا ناداى به چيا رسد ملى موته به پيه رسد.
ترجمه: چيز ندار به چيز رسد گربه ماند به پيه برسد
کرباس به کنارش بين دست نا به برارش بين
اى تنو بشام به شکار خويتا تفنگى ته ندار
لويه تا چشمه او ندار بم پخت خوى دگ ته ندار
ترجمه: يک‌روز رفتم به شکار با يک تفنگ ته ندار
لب يک چشمه آب ندار پختم با ديگر ته ندار
دته کمر بلند ساقم به ساقت پسى ما ميگه بى‌بى تو باغت
ترجمه: دختر کمر بلند ساقتم به ساقت (ساغ)
به معنى کوزه هم هست دست مرا بگير ببر تو باغت


دو بيتى‌هاى جديد به زبان اردستانى اينها را حسام مصطفوى سروده است.


دل ما اون آتش داره که از او کيره و شترالو وشته کيره تو
ترجمه: دل من آتش دارد که از آب کند بيشتر شعله بيشتر کند تاب
نه روز دارون ز مهر يار نه شو نه تون داروم نه او داروم نه شو
ترجمه: نه روز دارم ز مهر يار نه شب نه نان دارم نه آب دارم و نه خواب
بودين يارون که ايرون پاش به بنده که مار ميهن خودزى پسنده
ترجمه: بيائيد ياران که ايران پايش در بند است که مادر ميهن خود را
اين‌طور پسندد
هراون پرى که پرده سر بلند نه وينه خاش اگر بر ما بخنده
ترجمه: هر آن پرى که بيايد سر بلند است نه مى‌بيند خوشى اگر بر من بخندد


خواهشمند است اگر چه شتاب‌زده کار مى‌کنم به ديده لطف بنگريد و چشم بپوشيد.


اردستان هم با ارگ استان است يا ارداستان. اولى به معنى استان قصر و دومى به معنى جاى غيرتمندان و خشک‌بينان خشکى.