ترانه‌هاى عاميانه را مى‌توان مرحلهٔ ابتدائى شعر و موسيقى دانست. گويا مردمان اوليه که حس الحان و اوزان را داشته‌اند، براى بيان احساسات خود اين سبک ساده و بى‌تکلف را اختيار نموده‌اند. براى ملل که هنوز پرورش کامل نيافته‌اند ترانه‌هاى عاميانه در عين حال وظيفهٔ دوگانهٔ شعر و موسيقى را انجام مى‌دهد. هر چند اين دو هنر نزد بعضى از ملل، از ترقى و پيشرفت فوق‌العاده‌اى که در کشورهاى متمدن نموده محروم مانده است، لکن مى‌توان ثابت کرد که ملت يا قبيله‌اى وجود ندارد که ـ گرچه به‌صورت آوازهاى خيلى بدوى ـ از اين تراوش ابتدائى هنرى بى‌بهره باشد.


امروزه از روى علوم به ثبوت رسيده که در زمان‌هاى پيشين، حتى قبل از مهارجت خانواده‌هاى هند و آريائي، انسان توانسته است الفاظ را در تحت قانون اوزان شعرى دربياورد. از طرف ديگر، اغلب مشاهده شده در کشورهاى دوردست که به هيچ‌وجه وسيلهٔ ارتباط بين آنها وجود نداشته است، اشعار عاميانه‌اى وجود داشته و دارد که از حيث مضمون و سبک کاملاً شبيه يکديگر مى‌باشد ـ پس حدس زده‌اند که ترکيب اوليهٔ اين اشعار به زمانى مى‌رسد که خانواده‌هاى گوناگون اين ملل با هم مى‌زيسته و هنوز از يکديگر جدا نشده بودند.


راجع‌به موسيقى نيز برگه‌هائى در دست مى‌باشد که از حيث آهنگ پرده و توناليته ـ Tonalite در نزد مردمان کشور دو راز هم يکسان است. بى آنکه عجالتاً به‌شرح فرضيات گوناگون بپردازيم، و يا اين موضوع را به يکى بودن اصل اين آوازها و يا تغيير ناپذير بودن نبوغ انسانى که در همه جا به يک طرز تظاهر نموده نسبت بدهيم، فقط مشابهت آنها را متذکر مى‌گرديم و از اين نکته به‌دست مى‌آيد که اين تظاهرات ابتدائى هنر يک جنبهٔ باستانى حقيقى در بر دارد و شايد مرتبط به زمان‌هاى ما قبل تاريخى مى‌شود.


از اين قرار سرچشمهٔ ترانه‌هاى عاميانه بسيار قديمى و هم‌زمان نخستين تراوش‌هاى معنوى بشر است، ولى بايد اقرار کرد که اين هنر ابتدائى به‌قدرى نيرومند و داراى قوهٔ حياتى به‌خصوصى ات که از بين نرفته است. هر چند شعر و موسيقى در اثر تمدن در همه جاى دينيا پيشرفت فوق‌العاده‌اى نموده، ولى ترانه‌هاى عاميانه تقريباً بى آنکه تغيير بنمايد. در محيط‌هاى اوليه باقى مانده است و اساس قريحهٔ غزل‌سرائى انسان به‌شمار مى‌رود. از اين قرار برازنده است که در پرستشگاه هنر مقام به‌سزائى داشته باشد و امروزه قبل از اينک به کلى خاموش بشود، بايد رفت و آن را از هر جائى که پنهان است ـ يعنى مردمان عوام و دهاتى‌ها که سنت خود ار محفوظ داشته‌اند، و آخرين نگاهبان اين گنجينه مى‌باشند ـ بيرون آورد.


پس ترانه‌هاى عاميانه را بايد طبق روش و اصول مخصوصى که مربوط با تاريخ موسيقى و شعر نيست، مورد مطالعه قرار داد. در پيش اشاره کرديم که اين ترانه‌ها بازماندهٔ ازمنهٔ ”ما قبل تاريخي“ است ـ اين ادعا شايد اغراق‌آميز تلقى شود، زيرا قديمى‌ترين اثرى که از ترانه‌هاى عاميانه به‌دست آمده آن‌قدر کهنه نيست که بتوان چنين نسبتى را به آن داد. اما بى‌شک برخى از آنها هرگز فراموش نشده، از آنچه در موسيقى علمى به‌طور تواتر باقى مانده است خيلى قديمى‌تر مى‌باشد.


هرگاه تصور بکنيم که آثار موسيقى براى انتقال به آيندگان يک رشته تواتر پى‌درپى را طى نموده بود، از آثار مصنفين پيشنى چيزى باقى نمى‌ماند. به‌علاوه آثار بسيارى از مصنفين بزرگ زمان‌هاى گذشته در کنج فراموشى مدفون شده و اغلب آن مصنفين پس از مرگ گمنان بوده‌اند و يا آثار آنها دستخوش حوادث ايام گرديده است.


ولى ترانه‌هاى عاميانهٔ اروپائى که در قرن پانزدهم و در قرون وسطى خوانده مى‌شد، شش يا هشت قرن دوام آورده، و بى‌آنکه روى کاغذ آمده باشد هنوز هم فراموش نشده است، در صورتى‌که فقط سينه به سينه انتقال يافته و به توسط مردم عوام به نسل‌هاى بعد داده شده است. از اين لحاظ عوام به وسيلهٔ سنت افواهى و قوت حياتى محفوظات خود امتحان شگفت‌آورى از خود بروز داده‌اند.


زيرا بايد اين مطلب مهم را متذکر شد: هرگاه اين ترانه‌ها قرن‌هاى متوالى را طى نموده، سينه به سينه انتقال يافته و فقط به توسط سنت ملى و حافظه، بدون هيچ‌گونه وسيلهٔ تصنعي، حتى معمولى‌ترين آنها يعني: نوشتن، حفظ و نگهدارى گرديده است. البته در اين زمينه مجموع سنت عوام که شامل عادات، اعتقادات، امثال، مثل‌ها (مثل: کلمهٔ فارسى به معنى قصه، متلک ـ قصهٔ کوچک) و افسانه‌ها و غيره مى‌شود و تشکيل توده‌شناسى ـ Folklore را مى‌دهد شريک مى‌باشند.


پس ترانه‌هاى عاميانه خاصيت به‌خصوصى دارد که موسيقى علمى فاقد آن مى‌باشد. از اين قرار درخور آن است که هم‌دوش و هم‌پايهٔ آن مقامى احراز بکند. البته از لحاظ توسعه و زيبائي، زيرا از اين جهت برترى موسيقى علمى انکارناپذير است ولى اين ترانه‌ها کيفيت به‌خصوصى دارند: در آنها نيروى حياتى است، به‌اضافهٔ در مقابل فقدان زيبائى‌هاى باشکوه و ريزه‌کارى‌ها دل‌فريب، خواص قابل توجهى نشان مى‌دهند که در اطراف قرون و سرزمين‌ها شناخته شده: لطف و گيرندگى طبيعي، صداقت در احساسات، سادگى تشبيهات و طراوت شاعرانه و گاهى نيز ملهم از افکار شاعرانهٔ حقيقتاً عالى مى‌باشند که مقام جداگانه‌اى احراز مى‌نمايند.


البته خواهند گفت: در صورتى‌که تاکنون کتاب جامعى راجع‌به اين موضوع نوشته نشده، چگونه ممکن است اين اسناد آن‌قدر پراکنده و دور از دسترس را مورد مطالعه قرار داد؟


براى اين منظور بايد به کتاب طبيعت مراجعه کرد، و اسناد زنده را مطالعه نمود اين اسناد نزد عوام مى‌باشد و براى به‌دست آوردن اسرار عوام بايد ملتجى به ملت شد. بسيارى از جستجو کنندگان از يک قرن پيش تاکنون، با جديت هر چه تمام‌تر در همه جاى دنيا مشغول کاوش مى‌باشند. ايشان در ولايات و دهکده‌ها، از مردم دهاتى پرسش نموده، آنها را به خواندن وادار کرده‌اند، آهنگ‌ها و وزن‌هائى که از ذهن آنها شنيده‌اند يادداشت نموده‌اند، به اين وسيله آهنگ‌هاى افواهى روى کاغذ ضبط شده است و کتاب‌هاى بسيار تأليف کرده‌اند، به‌طورى که امروزه مى‌توان گفت يک دهکده در سرتاسر کشورهاى متمدن وجود ندارد که دانش عوام خود ار بروز نداده باشد.


اين مقاله نخستين بار در شمارهٔ ششم و هفتم دورهٔ اول مجلهٔ ”موسيقي“ در شهريور ۱۳۱۸ منتشر شده.