الفباى صوتى

الفبا علامت اصوات است و کلمات از اصوات تشکيل مى‌شود. هر الفبائى که علامت اصوات آن کامل‌تر باشد، اصوات را دقيق‌تر و کامل‌تر ضبط مى‌کند. اشکال بزرگى که در نقل اسناد و زبان‌هاى بومى وجود دارد، همانا الفباى کنونى فارسى است که براى نقل دقيق ترانه‌ها و زبان‌هاى بومى و صداهاى مخصوصى که دارد به هيچ‌وجه شايسته نيست. لذا يکى از اولين وظايف جستجو کنندهٔ فلکلر ياد گرفتن الفباى صوتى لاتينى مى‌باشد تا اسنادى که فراهم مى‌آورد بتواند مورد استفاده قرار گيرد. اما براى کسانى که فرا گرفتن آن دشوار مى‌باشد، بهتر است که اسناد خود را به الفباى فارسي، با خط نسخ خوانا و گذاشتن اعراب بنويسند.


در زبان‌هاى اروپائى که حرکات جزء حروف است، باز در نوشتن لهجه‌هاى محلى به اين اشکال برخورده‌اند؛ زيرا بعضى حرکات و حروف در لهجه‌اى هست که در زبان‌هاى رسمى وجود ندارد و به اين سبب در الفباى متداول علاماتى براى آنها قرار نگذاشته‌اند. از اين‌رو، در همهٔ زبان‌هاى اروپائى کسانى که در فنون زبان‌شناسى و تحقيق در لهجه‌هاى محلى کار مى‌کنند الفبائى جز الفباى متداول رسمى به‌کار مى‌برند.


اينک الفباى صوتى بسيار ساده‌اى که آقاى دکتر خانلرى به کمک آقاى روژه لسکو ـ R.Lescot براى همين منظور ترتيب داده پيشنهاد مى‌کنيم. الفباى نامبرده فق شامل علامت‌هاى حرکات و حروف اصلى است که تقريباً در همهٔ لهجه‌هاى زبان فارسى وجود دارد. البته اينجا مقصود آن نيست الفبائى که از هر حيث کامل باشد پيشنهاد بکنيم تا آثارى که از فرهنگ توده جمع‌آورى مى‌شود بتوان با آن نوشت؛ زيرا به‌کار بردن چنين الفبائى مستلزم اطلاع کامل از فن زبان‌شناسى و لهجه‌شناسى است. و به‌علاوه براى نوشتن هر لهجه ممکن است علامت‌هائى لازم باشد که در نوشتن لهجه‌هاى ديگر به‌کار نمى‌آيد.


البته نوشتن همهٔ مطالب با اين الفبا ضرورت ندارد و در صورتى‌که براى گردآورنده اشکال داشته باشد، ممکن است با حروف معمولى خوانا که داراى اعراب باشد همين کار را انجام بدهد. آنچه لازم است با الفباى صوتى نوشته شود به قرار زير است:


۱. تمام لغات و اصطلاحات لهجه‌ها و زبان‌هاى بومي.


۲. در ذکر عقايد و اوهام و رسوم ـ کلمات و عباراتى که با زبان ادبى و رسمى فارسى فرق دارد و اگر با الفباى فارسى بنويسند ممکن است در خواندن اشتباه شود.


۳. در امثال ـ عبارات و کلماتى که به يکى از لهجه‌هاى گوناگون زبان‌هائى که در ايران رايج است مانند: لري، ترکي، کردي، گيليکي، مازندرانى و غيره... يا به لهجهٔ عاميانه باشد، به‌طورى که آن عبارت و کلمات را در فرهنگ‌ها و کتاب‌هاى فارسى نتوان يافت.


۴. در ترانه‌ها و لالائى‌ها ـ همهٔ شعرها و عباراتى که به زبان ادبى فارسى نيست و در همهٔ اينها البته بايد عين تلفظ عوام نوشته شود.


۵. در افسانه‌ها و اوهام مربوط به مکان‌ها و چيزها ـ عبارت‌هائى که به لهجه‌هاى محلى يا به زبان عاميانه است.


۶. در قصه‌ها ـ اگر قصه به لهجهٔ عاميانه يا يکى از زبان‌هاى بومى ايرانى است، بهتر است که با دقت همهٔ آن را با اين الفبا بنويسند وگرنه فقط کلمات عاميانه يا محلى يا اصطلاحات مخصوص که در زبان فارسى ادبى نيست با اين الفبا نوشته شود. ترجمهٔ تحت لفظى اين متن‌ها يا لغات مشکل ممکن است با الفباى معمولى فارسى باشد.

جدول الفباى صوتى

و V ز+ ذ+ ض+ ظ з ا A
هـ + ح H ژ Z آ Â
ى Y ـعـ + ءِ + أ ، ب B
اُ O غ + ق Q پ P
او (نو) Ô ف F ت + ط T
اُ (سو) U ک K ث + س+ ص S
اِ (کوتاه) E گ G ج j
اِ (کشيده) e ل  L چ ?
اى I م M خ X
واو معدوله W ن N د D
ش C ر R


- حرکات

e) صداى زير (کسره) ولى زير کوتاه که اغلب در وسط کلمه واقع مى‌شود مانند حرکات ”پ“ در کلمهٔ پدر (Pedar) يا حرکت ”ن“ در کلمهٔ نمونه (Nemue).


e) صداى زير ممتد و بلند ـ که بيش‌تر در آخر کلمات فارسى واقع مى‌شود، مانند: کوچه (Ku?e).


a) صداى زير فارسى ـ مانند حرکت دال در پدر (Pedar).


a) صداى ”آ“ در فارسى ـ چه در اول، چه در ميان و چه در آخر کلمه باشد، مانند آفتاب (Aftab).


o) صداى پيش در فارسى ـ مانند حرکت ”پ“ در پُر (Por) يا حرکت ”خ“ در خورشيد (Xorcid).


u) صداى اُو (واو) در فارسى ـ کشيده ـ مانند حرکت ”ز“ در زور (зor) يا حرکت ”خ“ در خون (Xun).


?) صداى ميان ?اَ? و ?اُ? در فارسى ـ مانند حرکت ?ن? در نوروز (noruз).


i) صداى ”اي“ در فارسى ـ مانند حرکت ”ز“ در کلمهٔ زير (зir).


- حروف ساکن

b و p) همان ب و پ فارسى است.


t) به‌جاى ”ت“ و ”ط“ به‌کار مى‌رود، مانند: تابوت (Tabut) و خراطى (Xarrati).


s) به‌جا ”س، ث، ص“ نوشته مى‌شود. مانند: لوس (Lus)، وارث (Wars) و قصاص (Qassas).


j) به‌جاى ”ج“ مانند: عاج (Aj).


?) به‌جاى ?چ? مانند: گچ (Ga?).


x) به‌جاى ”خ“ مانند: خواب (Xab).


z) به‌جاى ”ژ“ مانند: ژاژ (Zaz).


3) به‌جاى ”ز،ذ،ض،ظ“ مانند: باز (Ba3)، ذات (зat)، ضرر (зarar) و ظهر (зohr).


c) به‌جاى ”ش“ مانند: شب (Cab).


,) به‌جاى ”ـعـ + ئـ + أ“ مانند: اعتماد (E'temad)، سؤال (So'al) و مأنوس (Ma'nus).


q) به‌جاى ”ق، غ“ مانند: زاغ (зaq)، طاق (Taq).


y) به‌جاى ”ي“ ساکن مانند: مى‌ (Meyy) و رى (Rey).


۱) اين حروف براى نشان دادن تلفظ کلمات است. بنابراين حروفى را که در خط فارسى نوشته مى‌شود و خوانده نمى‌شود، نبايد با اين الفبا نقل کرد. مثلاً در کلماتى که به ‌هاى غيرملفوظ ختم مى‌شود، نوشتن حرف ”ه“ (h) درست نيست، مانند کلمهٔ خانه که بايد چنين نوشته شود: (Xane) و نوشتن (Xaneh) خطا است.


۲) اما اگر در بعضى لهجه‌ها حروف مزبور خوانده مى‌شود، بايد آنها را ثبت کرد. مثلاً ”و“ معدوله چنانکه در کلمات ”خواهر و خواب و خورشيد“ فارسى هست ممکن است در بعضى از لهجه‌ها به تلفظ درآيد. در اين صورت براى نشان دادن صداى واو معدوله حرف (W) را بايد نوشت به اين طريق: (Xwahar، Xwab).


3) حروف مشدد مانند حرف ”ر“ در ”اره“ و ”خراطي“ و حروف ديگر بايد مکرر نوشته شود. مثال (Arre و Xarrati و Abbas).


4) کسرهٔ اضافه مانند حرکت ”ر“ در ترکيب ”پدر من“ با خط فاصله به کلمهٔ قبل مربوط مى‌شود: e man ـ Pedar و هم‌چنين حرکت پيش در عطف مانند: man.o to