سه نوبت خوراک خوردن در شبانهروز، نشانهٔ سازمان اجتماعى پيشرفتهاى است وحشيان از پرخورى گرفته تخمه مىشوند و يا روزه مىگيرند. وحشىترين سرخپوستان خوراک امروز را براى فردا نگاه داشتن دليل بىآبروئى و بىذوقى مىدانند. هر فرد هوتن توت مانند اربابى است که کار نداشته باشد و زندگى درنز بوشمنها ياسور است يا قحطي.
... نياکان ما با دست خود هرچه که مىشد خورد از زمين مىکندند، و از استخوان يا سنگ براى دفاع خود سود مىجستند. از الياف گياهى دام و تله براى شکار جانوران تهيه مىکردند. مردم پولينزى تورهاى صيدى داشتهاند به طول هزاران متر که صد مرد به سختى آنرا بهکار مىانداختند و اينگونه کوششهاى دستهجمعى براى دست يافتن به مواد خوراکى سبب پديد آمدن مفهوم دولت و حکومت گرديده است.
... چنين بهنظر مىرسد در روزگاران نخستين براى انسان شکارچى و جانور شکار شده هر دو مسأله مرگ و زندگى در ميان بوده است. آدميانى که هنوز در جنگلها بهسر مىبرند، هنوز براى زيستن ناچار از جنگيدن هستند، چه در جنگل آن اندازه خوراکى که براى همه بس باشد وجود ندارد و تنها جانورانى که جنگاورتر هستند مىتوانند خوراک خود را بهدست آورند.
حقيقت امر اين است که شکار و ماهيگيرى دو مرحله از مراحل تطور و تکالم است که عالىترين صورتهاى اجتماعى متمدن نيز باقى بمانند. اين دو عامل، در گذشته مرکز اساسى زندگى را اشغال مىکرده و امروزه نيز به منزلهٔ دو شالودهٔ پنهانى آن هستند. در آخرين تحليل مدنيت به اين نکته مىرسيم که مسأله خوراک انسان و تهيه آن بنياد تمدن را تشکيل مىدهد. کليسا و موزهٔ هنر و تالار موسيقى و کتابخانه و دانشگاه همه روکار بناء تمدن هستند و بايد چشم داشت و در پشت اين ظاهر کشتارگاه را ديد.
زندگى بشاکشار هيچ جنبه ابتکارى نمىتواند داشته باشد. اگر آدمى در همين مرحله مىماند چيزى جز يکى از هزاران گوشتخوار ديگر نبود، هنگامى بشر ترقى يافت که از مرحله شکارگرى به مرحله چوپانى گام نهاد، در اين شکل جديد زندگي، مزّيتهاى گرانبهائى نصيب او شد که عبارت از اهلى کردن جانوران و پرورش دامها و استفاده از شير جانوارن، شير جانوارن اين فرصت را براى زنان ايجاد کرد که دوره شير دادن کودکان کاسته شد و خوراک جديدى در اختيار آدمى قرار گرفت و از اين آهنگ افزايش جمعيت تندتر گشت.
در عين حال که اين حوادث رخ مىداد، زن به بزرگترين راه يافت و راز حاصلخيزى زمين را پيدا کرد... شايد هيچگاه نتوانيم بدانيم که چه موقع آدمى براى نخستين بار بهعمل و نقشى که دانه نباتى دارد پى برده و از درويدن، به کاشتن پرداخته است. شايد در آن هنگام که انسان دانهها را مىدرويده و حمل مىکرده است، پارهاى از آنها در راه به زمين ريخته و سبز شده و از تکرار اين حادثه رفته رفته راز بزرگى که در روئيدن گياه نهفته است آشکار شده باشد و از اين پس گامهائى استوار بهسوى بذرافشانى برداشت و چون اهلى کردن جانوران و استخراج فلزات براى آدمى فراهم شد گاوآهن را اختراع کرد و توانست بهتر از گذشته زمين را زير و رو کند و آنگاه سر حاصلخيزى زمين را دريافت و گياهان وحشى را که آنوقت نمىتوانست بکارد کاشت و در نوع اجناسى که مىتوانست بکارد بهبودىهاى تازه ايجاد کرد. پس از آنکه انسان بکاشتن زمين دست يافت، شيوه تازهاى براى ذخيره کردن خوراک بر طريقه قديمى افزود و در همه طول دورههاى گذشته خوراک قديم را بر خوراک جديد ترجيح مىداده است. شايد انسان ابتدائى هنگامىکه هزاران نوع محصول زمين را براى خوراک خود مىآزمود، ناچار از اين تجربهها صدمات فراوانى ديده و همه براى آن بوده است که بتواند از ميان آنچه را براى خوردن شايسته و بىزيان است بيابد. در عين اينکه اين چيزها را با انواع ميوه و دانه و گوشت شکار و ماهى که از پيش به آن خو کرده بود مىآميخته.
بيشتر اقوام ابتدائي، تقريباً هرچه بهدست خود مىافتاده از صدف و قورباغه و خرچنگ و حلزون و موش و موش صحرائى و عنکبوت و کرزم زمين و سوسمار و مار و سگ و اسب و هزارپا و ملخ و حشرات و تخم پرندگان و ريشه گياهان و شپش و جزء آنها را مىخوردهاند... فهرست خوراکىهاى قبائل ابتدائى که با شکار زندگى مىکنند با فهرست خوراکهاى طبقات عالى بوزينگان بسيار کم اختلاف دارد.
هنگامىکه آدمى آتش را کشف و از آن در پخت و پز استفاده کرد. اين حس کورکورانه که به خوردن همه چيز داشت تخفيف يافت، و آتش به دستيارى کشاورزي، نيازمندى انسان را تا حد زيادى کمتر ساخت و شالوده خوراک خود را بر روى غلات و بقولات قرار داد.